کلمه جو
صفحه اصلی

police car

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a car used by police officers and equipped with a radiotelephone; patrol car; squad car.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] اتومبیل پلیس

جملات نمونه

1. A police car whizzed by, on its way to the accident.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل پلیس به سرعت به طرف تصادف حرکت کرد
[ترجمه گوگل]یک ماشین پلیس با راه رفتن به حادثه ای که از آن رنج می برد

2. Several youths had set fire to the police car .
[ترجمه ترگمان]چندین جوان به سمت خودروی پلیس آتش گشودند
[ترجمه گوگل]چند تن از جوانان ماشین پلیس آتش زده بودند

3. They narrowly evaded a police car which was approaching.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دقت از اتومبیلی که نزدیک می شد عبور کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک خودروی پلیس را که نزدیک به آن بودند، رد کرد

4. Every police car and foot patrol in the area is on full alert.
[ترجمه ترگمان]هر خودروی پلیس و گشت پیاده در این ناحیه در حالت آماده باش کامل است
[ترجمه گوگل]هر گشت پلیس و گشتزنی پا در این منطقه به طور کامل هشدار می دهد

5. He drove the police car at full throttle and dashed at the gangsters.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل پلیس را با فشار کامل به سوی تبهکاران هدایت کرد و به سوی تبهکاران حمله برد
[ترجمه گوگل]او ماشین پلیس را در گشت و گذار کاملا رانده و در گانگستر ها گول زد

6. I noticed a police car shadowing us.
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که یه ماشین پلیس داره دنبالمون میاد
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم ماشین پلیس ما را سایه می زند

7. He ran headlong into a police car.
[ترجمه ترگمان]با سر و صدا وارد اتومبیل پلیس شد
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم به یک ماشین پلیس سوار شد

8. The driver saw the police car following him in his side mirror.
[ترجمه ترگمان]راننده خودروی پلیس را در کنار او در آینه بغل دید
[ترجمه گوگل]راننده ماشین پلیس را در کنار آینه دید

9. He was nosed in the police car.
[ترجمه ترگمان]اون داشت تو ماشین پلیس سرک می کشید
[ترجمه گوگل]او در ماشین پلیس مشت زد

10. A police car was parked in front of the house.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل پلیس جلوی خانه پارک شده بود
[ترجمه گوگل]یک ماشین پلیس در مقابل خانه پارک شده بود

11. The thief was put in the police car with a policeman on either side of him.
[ترجمه ترگمان]دزد با یک پلیس در دو سوی او وارد اتومبیل پلیس شد
[ترجمه گوگل]دزد در یک ماشین پلیس با یک پلیس در هر طرف آن قرار داده شد

12. I was whisked away in a police car.
[ترجمه ترگمان] توی یه ماشین پلیس قایم شده بودم
[ترجمه گوگل]من در یک ماشین پلیس فریاد زدم

13. We were harried into the police car.
[ترجمه ترگمان] توی ماشین پلیس زجر کشیده بودیم
[ترجمه گوگل]ما به ماشین پلیس مزاحم شدیم

14. A black and white police car cruised past.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین پلیس سیاه و سفید در حال عبور بود
[ترجمه گوگل]ماشین پلیس سیاه و سفید گذشته را ترک کرد

پیشنهاد کاربران

ماشین پلیس یا پلیس ها


ماشین پلیس
This word also police car is a noun

ماشین پلیس


کلمات دیگر: