کلمه جو
صفحه اصلی

expanse


معنی : وسعت، فضا داری، پهنا، گسترش، بسط و توسعه، فضای زیاد
معانی دیگر : (ناحیه یا سطح بزرگ و سرباز) گستره، دیار، پهن دشت

انگلیسی به فارسی

پهنا، وسعت، فضای زیاد، بسط و توسعه، گسترش


گستردگی، بسط و توسعه، وسعت، گسترش، پهنا، فضای زیاد، فضا داری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a wide and open area, as of landscape; that which is of wide extent.
مشابه: reach, region, sheet, spread, stretch, tract

(2) تعریف: degree or amount of expansion.
مشابه: extent, measure

• extent, open space, area
an expanse of sea, sky, or land is a very large area of it; a literary word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پهنا - وسعت

مترادف و متضاد

وسعت (اسم)
tract, limit, extent, spread, space, ambit, scope, gamut, vastness, expanse, width, latitude, tether, purview

فضا داری (اسم)
amplitude, expanse

پهنا (اسم)
expanse, width, breadth

گسترش (اسم)
extension, spread, propagation, expanse, deploy, deployment

بسط و توسعه (اسم)
expanse

فضای زیاد (اسم)
expanse

large space, usually open


Synonyms: amplitude, area, belt, breadth, compass, distance, domain, extension, extent, field, immensity, latitude, length, margin, orbit, plain, radius, range, reach, region, remoteness, room, scope, span, sphere, spread, stretch, sweep, territory, tract, uninterrupted space, width, wilderness


جملات نمونه

1. the broad expanse of the sea
گستره ی پهناور دریا

2. western australia is a huge expanse
استرالیای غربی عبارت است از یک دشت عظیم

3. She gazed at the immense expanse of the sea.
[ترجمه ترگمان]به گستره عظیم دریا خیره شد
[ترجمه گوگل]او در فضای گسترده ای از دریا نگاه کرد

4. We have a vast expanse of cultivated land.
[ترجمه ترگمان]ما پهنه وسیعی از زمین های کشاورزی داریم
[ترجمه گوگل]ما دارای وسعت گسترده ای از زمین های کشت شده هستیم

5. The snowstorm swept the vast expanse of grassland.
[ترجمه ترگمان]برف، گستره وسیع چمن زار را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]برف زدگی گستره وسیعی از علفزارها را در بر گرفت

6. There was a vast expanse of utterly empty sky to look at.
[ترجمه ترگمان]پهنه وسیعی از آسمان خالی بود که به آن نگاه کنند
[ترجمه گوگل]فضای گسترده ای از آسمان کاملا خالی به نظر می رسید

7. The moon's flame brightened the vast expanse of grassland.
[ترجمه ترگمان]شعله ماه، گستره وسیع چمن زار را روشن کرد
[ترجمه گوگل]شعله ماه، گستره وسیعی از علفزار را روشن کرد

8. A vast expanse of rice fields was laid out before us.
[ترجمه ترگمان]پهنه وسیعی از مزارع برنج در مقابل ما قرار داشت
[ترجمه گوگل]گستردگی گسترده ای از زمینه های برنج پیش از ما گذاشته شد

9. Ahead lay a vast expanse of wheat.
[ترجمه ترگمان]پیش روی دشت وسیعی از گندم قرار داشت
[ترجمه گوگل]پیش از آن گستره وسیعی از گندم را به وجود آورد

10. She overlooked the vast expanse from the tower.
[ترجمه ترگمان]به گستره وسیع برج مشرف بود
[ترجمه گوگل]او از محوطه گسترده ای از برج نادیده گرفته شده است

11. This will give the curtains a larger expanse and create a striking splash of colour.
[ترجمه ترگمان]این به پرده یک گستره بزرگ تر خواهد داد و یک رنگ قابل توجه از رنگ را ایجاد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این باعث می شود پرده های بزرگتر و ایجاد یک چلنج قابل توجه رنگ

12. All that remained on the barren expanse was a deafening silence.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که در آن پهنه بی حاصل مانده بود سکوت کر کننده بود
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که در محدوده باروری باقی مانده بود سکوت ناامید کننده بود

13. Beyond this channel the great main expanse of the lake towards the east opens out.
[ترجمه ترگمان]در ورای این کانال، گستره عظیم دریاچه به سمت شرق باز می شود
[ترجمه گوگل]فراتر از این کانال، محوطه اصلی دریاچه به سمت شرق باز می شود

14. In summer it is a huge expanse of grain-growing land.
[ترجمه ترگمان]در تابستان، گستره عظیمی از زمین در حال رشد است
[ترجمه گوگل]در تابستان، گستردگی بزرگی از زمین های رشد می کند

Western Australia is a huge expanse.

استرالیای غربی یک دشت عظیم است.


پیشنهاد کاربران

پهنه

فضای گسترده ، فضای پهناور

پهنه , گستره

پهنه
عرصه
صحنه
گستره


کلمات دیگر: