کلمه جو
صفحه اصلی

movable


معنی : متحرک
معانی دیگر : دارای تاریخ متغیر (moveable هم می نویسند)، قابل حمل، غیر ثابت، ترابرپذیر، (حقوق) منقول، انتقال پذیر، مال منقول

انگلیسی به فارسی

قابل حمل، غیر ثابت، ترابرپذیر، متحرک


(حقوق) منقول، انتقال پذیر، مال منقول


دارای تاریخ متغیر (moveable هم می‌نویسند)


متحرک


انگلیسی به انگلیسی

• mobile, able to be moved, portable; not fixed in place; subject to propulsion; placed temporarily (also moveable)
something that is movable can be moved from one place or position to another.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] قابل حمل و نقل
[برق و الکترونیک] قابل حرکت
[ریاضیات] قابل حرکت، متحرک

مترادف و متضاد

transportable


متحرک (صفت)
moving, agile, mobile, movable, ambulatory, ambulant, versatile, peripatetic, gradient, locomotive, locomotor, marked with a vowel point, nomadic, traveling

Synonyms: adaptable, adjustable, ambulatory, conveyable, deployable, detachable, in parts, liftable, loose, mobile, motile, moving, not fastened, not fixed, on wheels, portable, portative, removable, separable, shiftable, transferable, turnable, unattached, unfastened, unstationary, unsteady


Antonyms: fixed, immovable, permanent, unmovable, untransportable


جملات نمونه

1. thankgiving is a movable holiday
تاریخ روز شکرگزاری سال به سال عوض می شود.

2. The room is divided by movable screens.
[ترجمه ترگمان]این اتاق به وسیله پرده های متحرک تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]اتاق توسط صفحه نمایش های متحرک تقسیم شده است

3. It's a vinyl doll with movable arms and legs.
[ترجمه ترگمان]یک عروسک vinyl با بازوها و پاهای قابل انتقال است
[ترجمه گوگل]این یک عروسک وینیل با دست و پا قابل حرکت است

4. The lower jaw is movable.
[ترجمه ترگمان]فک پایینی متحرک است
[ترجمه گوگل]فک پایین تر متحرک است

5. Christmas is fixed, but Easter is a movable feast.
[ترجمه ترگمان]کریسمس قطعی است، اما عید پاک یک جشن قابل انتقال است
[ترجمه گوگل]کریسمس ثابت است، اما عید پاک جشن قابل حمل است

6. The manufacture of the books that fill the movable shelves was often fraught with technical problems.
[ترجمه ترگمان]ساخت کتاب هایی که قفسه های فروش را پر می کنند، اغلب مملو از مشکلات فنی است
[ترجمه گوگل]ساخت کتاب هایی که قفسه های متحرک را پر می کردند اغلب با مشکلات فنی همراه بود

7. Easter is a movable feast.
[ترجمه ترگمان]عید پاک یک ضیافت movable است
[ترجمه گوگل]عید پاک یک جشن قابل حمل است

8. What was being built was the largest movable structure that had ever been created.
[ترجمه ترگمان]آنچه که ساخته شد، بزرگ ترین سازه قابل انتقال بود که تا به حال ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]چه ساختاری بزرگترین ساختار متحرک است که تا به حال ساخته شده است

9. The plains are movable, subject to wind, water and grazing.
[ترجمه ترگمان]دشت ها قابل انتقال هستند و در معرض باد، آب و چرا هستند
[ترجمه گوگل]دشت ها متحرک هستند، با توجه به باد، آب و چرا

10. A birthday is a movable feast as the round of years is wholly unrelated to the seasons.
[ترجمه ترگمان]جشن تولد یک جشن متحرک است که در آن سال های سال کام لا بی ربط به فصل ها مربوط می شود
[ترجمه گوگل]یک روز تولد یک جشن محرمانه است، زیرا دور سالها کاملا به فصلها مربوط نیست

11. They suggested movable walls and cubicles.
[ترجمه ترگمان]به دیوارها و اتاقک ها اشاره کردند
[ترجمه گوگل]آنها دیوارها و کابین های متحرک را پیشنهاد کردند

12. A consent, however, is a movable threshold.
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک موافقت، یک آستانه متحرک است
[ترجمه گوگل]رضایت، با این حال، آستانه متحرک است

13. As we saw earlier, the furniture is movable and group-oriented, and materials are meant to be shared.
[ترجمه ترگمان]همانطور که قبلا دیدیم، اثاثیه متحرک و گروه محور هستند و مصالح به اشتراک گذاشته می شوند
[ترجمه گوگل]همانطور که قبلا مشاهده کردیم، مبلمان متحرک و گروهی گرا است و مواد به اشتراک گذاشته شده اند

14. The state that the movable contact stops in the neutral position but does not contact with any stationary contacts is called the neutral state.
[ترجمه ترگمان]حالتی که تماس متحرک در موقعیت خنثی متوقف می شود اما با هر تماس ثابتی که حالت خنثی نامیده می شود ارتباط برقرار نمی کند
[ترجمه گوگل]دولت که تماس حرکتی متوقف می شود در موقعیت خنثی است، اما با هیچ گونه تماس ثابت تماس ندارد، حالت خنثی نامیده می شود

Thanksgiving is a movable holiday.

تاریخ روز شکرگزاری سال به سال عوض می‌شود.


پیشنهاد کاربران

مال شخصی

( حقوق ) : مال منقول

منقول


کلمات دیگر: