کلمه جو
صفحه اصلی

fragility


معنی : تردی، زودشکنی
معانی دیگر : ظرافت

انگلیسی به فارسی

زودشکنی، تردی، ظرافت


تردی، زودشکنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition of being delicate and easily broken.

- He learned the hard way about the fragility of birds' eggs.
[ترجمه سیامک فرجام] او در خصوص شکندگی تخم پرندگان روش مشکلی را تجربه کرد.
[ترجمه ترگمان] او راه سختی را در مورد شکنندگی تخم پرندگان یاد گرفت
[ترجمه گوگل] او راه سختی را در مورد شکنندگی تخم مرغ پرندگان آموخت

• breakableness; brittleness; weakness, flimsiness; delicacy

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شکنندگی

مترادف و متضاد

تردی (اسم)
brittleness, fragility, crispiness, friability, frangibility

زودشکنی (اسم)
brittleness, fragility

frangibleness


Synonyms: frailty, brittleness, delicacy


جملات نمونه

1. emotional fragility
آسیب پذیری روانی (عاطفی)

2. There was an air of fragility about him.
[ترجمه ترگمان]صدای fragility در او به گوش رسید
[ترجمه گوگل]هوای شکنندگی در مورد او وجود داشت

3. He saw in her tender fragility.
[ترجمه ترگمان]در قلب مهربان او دیده می شد
[ترجمه گوگل]او در شکستگی نازکی اش دید

4. We are moving into an era when frailty, fragility and powerlessness are simply not enough.
[ترجمه ترگمان]ما در حال حرکت به دورانی هستیم که ضعف، شکنندگی و ضعف به سادگی کافی نیستند
[ترجمه گوگل]ما در حال گذار به دوره ای هستیم که ضعف، شکنندگی و بیثباتی به اندازه کافی کافی نیست

5. Don't be fooled by her seeming fragility.
[ترجمه ترگمان]گول زدن او را گول نزن
[ترجمه گوگل]با شکنندگی ظاهری خود را فریب نزنید

6. The fragility of the evidence anticipates the eclipse of fact by legend.
[ترجمه ترگمان]شواهد موجود در اثر خورشید در اثر خورشید واقع شده است
[ترجمه گوگل]شکنندگی شواهد پیش بینی حوادث واقعیت را با افسانه پیش بینی می کند

7. The fragility of the parliamentary system was already apparent.
[ترجمه ترگمان]شکنندگی سیستم پارلمانی پیش از این آشکار بود
[ترجمه گوگل]شکنندگی سیستم پارلمانی در حال حاضر آشکار است

8. The fragility of life is now characterised by an electricity failure or a virus in computers.
[ترجمه ترگمان]هم اکنون شکنندگی زندگی با شکست الکتریکی و یا ویروس در کامپیوتر مشخص می شود
[ترجمه گوگل]شکنندگی زندگی در حال حاضر با شکست الکتریکی و یا ویروس در کامپیوتر مشخص می شود

9. Martha C. Nussbaum, The Fragility of Goodness: Luck and Ethics in Greek Tragedy and Philosophy, ch. 6 (198.
[ترجمه ترگمان]مارتا سی nussbaum، The خدا: بخت و اخلاق در تراژدی یونانی و فلسفه، ch ۶ (۱۹۸)
[ترجمه گوگل]مارتا C Nussbaum، ضعف نیکی: شانس و اخلاق در تراژدی و فلسفه یونان، چ 6 (198

10. The inherent fragility of financial market is caused differently from that of credit market.
[ترجمه ترگمان]شکنندگی بازار مالی به طور متفاوتی از بازار اعتبار ناشی می شود
[ترجمه گوگل]شکنندگی ذاتی بازارهای مالی متفاوت از بازار اعتبار است

11. Men may fragility, they may be down in spirits sometime.
[ترجمه ترگمان]ممکن است آدم ها ضعف نشان دهند، اما ممکن است زمانی روحیه خود را حفظ کنند
[ترجمه گوگل]مردان ممکن است شکننده باشند، در بعضی مواقع ممکن است در روحیه باشند

12. The problem could be called the " fragility of perfection "
[ترجمه ترگمان]این مشکل می تواند \"شکنندگی کمال\" نامیده شود
[ترجمه گوگل]این مشکل می تواند 'شکنندگی کمال'

13. when you really love when you can find the fragility and language.
[ترجمه ترگمان]زمانی که شما واقعا عاشق آن هستید وقتی که می توانید شکنندگی و زبان را پیدا کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما واقعا دوست دارید زمانی که شما می توانید شکنندگی و زبان را پیدا کنید

14. When you really love when you can find the fragility and language.
[ترجمه ترگمان]زمانی که واقعا دوست دارید، چه زمانی می توانید شکنندگی و زبان را پیدا کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما واقعا دوست دارید هنگامی که شما می توانید شکنندگی و زبان را پیدا کنید

پیشنهاد کاربران

آسیب پذیری یا شکنندگی


نازک نارنجی

تزلزل ، بی ثباتی


کلمات دیگر: