کلمه جو
صفحه اصلی

downhill


معنی : انحطاط، سرازیری، سراشیبی، سرپایینی، نشیب، سینه کش، سراشیب، سرازیر، سرازیر
معانی دیگر : در سرازیری، در سراشیبی، وابسته به اسکی در سرازیری، (اسکی) مسابقه ی فرود، آسان، عاری از اشکال

انگلیسی به فارسی

سرازیری، سرپایینی، نشیب، انحطاط


سراشیبی، سرازیری، سرپایینی، انحطاط، سینه کش، نشیب، سرازیر، سراشیب


انگلیسی به انگلیسی

• toward the bottom of a hill, downward; toward a worse or inferior state
downward; descending
if something is moving downhill, it is moving down a slope.
you say that something is going downhill when it is deteriorating.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سراشیبی
[زمین شناسی] سراشیبی
[ریاضیات] رو به پایین، سرپایینی

مترادف و متضاد

انحطاط (اسم)
decline, decadence, downfall, devolution, downhill, slough, chute, degeneration, degeneracy, retrogradation

سرازیری (اسم)
slide, slant, slope, tilt, downhill, declivity, descent, pitch

سراشیبی (اسم)
slide, slant, slope, downhill, declivity

سرپایینی (اسم)
downhill

نشیب (اسم)
bent, downhill

سینه کش (اسم)
hillside, bias, downhill, escarpment, declivity

سراشیب (صفت)
steep, inclined, bluff, slant, downward, downhill, upside-down

سرازیر (صفت)
steep, inclined, downward, downhill, upside-down

سرازیر (قید)
downhill

descending


Synonyms: declining, dipping, dropping, falling, sloping downward


جملات نمونه

1. a downhill road
راه سرازیر

2. go downhill
بد شدن،منحط شدن،زوال یافتن

3. to slide downhill on a sled
با سورتمه از تپه به پایین سریدن

4. it is easy to bicycle downhill
دوچرخه سواری در سرازیری آسان است.

5. I was going downhill and my brakes failed.
[ترجمه شهاب] من در حال رفتن در سراشیبی بودم و ترمزهام برید.
[ترجمه ترگمان]من داشتم از تپه سرازیر می شدم و brakes شکست خورد
[ترجمه گوگل]من قدم زدم و ترمز من شکست خورد

6. It's so much easier running downhill!
[ترجمه ترگمان]از تپه پایین رفتن خیلی راحت تره!
[ترجمه گوگل]این بسیار آسان تر در حال اجرا در سراشیبی است!

7. He headed downhill towards the river.
[ترجمه ترگمان]به طرف رودخانه سرازیر شد
[ترجمه گوگل]او به سمت رودخانه حرکت کرد

8. He's been going slowly downhill since he came out of hospital.
[ترجمه ترگمان]از وقتی که از بیمارستان اومد پایین خیلی آهسته می رفت
[ترجمه گوگل]او از زمان خارج شدن از بیمارستان به آرامی در حال سقوط است

9. Our route lay straight ahead and downhill.
[ترجمه ترگمان]مسیر ما مستقیم پیش می رفت و از تپه سرازیر می شد
[ترجمه گوگل]مسیر ما مستقیما به جلو و پایین رفت

10. We picked up speed as we went downhill.
[ترجمه ترگمان]همان طور که از تپه سرازیر می شدیم با سرعت بالا رفتیم
[ترجمه گوگل]ما در حال حرکت به سمت پایین حرکت کردیم

11. Bev coasted downhill on her bicycle.
[ترجمه ترگمان]bev روی دوچرخه اش فرود آمد
[ترجمه گوگل]Bev در دوچرخه سواری خود را پایین می اندازد

12. Well, I guess it's all downhill from here.
[ترجمه ترگمان]خوب، فکر کنم از اینجا به بعد همه چیز از اینجا سرازیر شد
[ترجمه گوگل]خوب، من حدس می زنم همه چیز از اینجا به پایین آمده است

13. It's all downhill from here. We'll soon be finished.
[ترجمه ترگمان]از اینجا به بعد همه چیز از اینجا سرازیر شد به زودی کارمان تمام می شود
[ترجمه گوگل]همه چیز از اینجا به پایین آمده است به زودی به پایان خواهد رسید

14. The car rolled silently downhill.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به آرامی از تپه سرازیر شد
[ترجمه گوگل]ماشین سوار به سرعت در حال سقوط است

a downhill road

راه سرازیر


It is easy to bicycle downhill.

دوچرخه‌سواری در سرازیری آسان است.


اصطلاحات

go downhill

بد شدن، منحط شدن، زوال یافتن


پیشنهاد کاربران

اسکی سرعت

سرازیری
سراشیبی

دامنه، تپه

رو به پایین

در اصطلاح به معنای آسانی پس از سختی

downhill ( ورزش )
واژه مصوب: شیب نوردی
تعریف: یکی از انواع دوچرخه سواری کوهستان که به صورت انفرادی انجام می شود و در آن ورزشکاران مسیر شیب تپه را از بالا به پایین طی می کنند

افت ، کاهش ، نزول ، کم شدن ( دمای هوا )


کلمات دیگر: