کلمه جو
صفحه اصلی

freight train


(راه آهن) قطار باری

انگلیسی به فارسی

(راه آهن) قطار باری


قطار باربری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a railroad train made up of freight cars.
مشابه: freight

• train designed to carry freight (cargo, goods to be shipped)
a freight train is a train that carries goods rather than people.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ترن باربر - ترن باری - قطار باربر - قطار باری

مترادف و متضاد

train that has freight cars


Synonyms: goods train, nonpassenger train, rattler


جملات نمونه

1. Freight Train 36 has been shunted on to Track
[ترجمه ترگمان]مسیر حمل و نقل ریلی ۳۶ نفر به راه انداخته شده است
[ترجمه گوگل]قطار 36 قطار شده است

2. A goods/ freight train carries goods/freight.
[ترجمه ترگمان]یک قطار کالا \/ باری حمل کالا و بار را حمل می کند
[ترجمه گوگل]یک قطار کالا / حمل کالا کالا / حمل و نقل

3. Coal carried by the freight train was scattered about in heaps.
[ترجمه ترگمان]زغال سنگ به وسیله قطار باری در میان توده های خاک پراکنده بود
[ترجمه گوگل]ذغالسنگی که توسط قطار حمل و نقل حمل می شد در قسمت های مختلف پراکنده شد

4. A spokesman said the freight train driver spotted the danger but could not prevent the collision.
[ترجمه ترگمان]یک سخنگو گفت که راننده قطار باری این خطر را تشخیص داده است، اما نتوانست جلوی تصادف را بگیرد
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی گفت که راننده قطار حمل و نقل خطر را شناسایی کرده اما نمی تواند از برخورد جلوگیری کند

5. The Subway Series lumbers along like a freight train overloaded with nitroglycerine on a mountain pass.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه مترو به همراه قطارهای باری که بار بیش از حد بر روی یک گذرگاه کوهستانی بار شده بود، به پرواز درآمد
[ترجمه گوگل]سری مترو در کنار یک قطار حمل و نقل با بیش از حد نیتروگلیسیرین در یک گذرگاه کوه عبور می کند

6. The freight train was partially derailed, with its shattered front end resting close to a home.
[ترجمه ترگمان]قطار باری از ریل خارج شده بود و قسمت جلویی خرد شده اش به خانه نزدیک شده بود
[ترجمه گوگل]قطار حمل و نقل به طور جزئی از بین رفته بود و قسمت جلوی آن در نزدیکی خانه قرار داشت

7. The freight train that ploughed into it, killing its driver, will then be moved.
[ترجمه ترگمان]قطار باری که شخم زده بود و راننده آن را شخم می زد، بعد از آن حرکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]قطار حمل و نقل که آن را به خاک سپرده، کشتن راننده آن، سپس منتقل می شود

8. The freight train passed in front of the express as it approached Paddington.
[ترجمه ترگمان]قطار باری در front به گوش رسید و قطار باری به ایستگاه قطار رسید
[ترجمه گوگل]قطار حمل و نقل پس از Paddington به جلسه اکسپرس منتقل شد

9. Jack was able to stop the freight train without accident.
[ترجمه ترگمان]جک توانسته بود قطار باری را بدون حادثه متوقف کند
[ترجمه گوگل]جک توانست قطار حمل و نقل را بدون تصادف متوقف کند

10. The crash occurred when a freight train collided with an incoming passenger train.
[ترجمه ترگمان]تصادف اتفاق افتاد که قطار باری با قطار مسافری در حال حرکت بود
[ترجمه گوگل]تصادف زمانی رخ داد که یک قطار حمل و نقل با یک قطار مسافری وارد می شد

11. We counted the cars of the passing freight train.
[ترجمه ترگمان]ما اتومبیل قطار باری را که در حال عبور بود شمردم
[ترجمه گوگل]ما اتومبیل قطار حمل و نقل را شمارش کردیم

12. FEW THOUSAND feet west, a freight train rolled slowly toward the children.
[ترجمه ترگمان]چند قدم به طرف غرب حرکت کرد و قطار باری آهسته به طرف بچه ها حرکت کرد
[ترجمه گوگل]چند هزار پا در غرب، قطار حمل و نقل به آهستگی به سمت کودکان حرکت می کند

13. A commuter train collided with a freight train in a Los Angeles suburb, killing 26 people.
[ترجمه ترگمان]یک قطار مسافربری با قطار باری در حومه لس آنجلس تصادف کرد و ۲۶ نفر را کشت
[ترجمه گوگل]یک قطار مسافرتی با یک قطار حمل و نقل در حومه لس آنجلس با 26 نفر کشته شد

14. Not far away, a freight train rumbled into own.
[ترجمه ترگمان]یک قطار باری از آن دور شد
[ترجمه گوگل]نه چندان دور، یک قطار حمل و نقل به نفع خود


کلمات دیگر: