کلمه جو
صفحه اصلی

plinth


معنی : ته ستون، پایه ستون، پایه مجسمه، ازاره
معانی دیگر : (معماری) پاسنگ، ستونپایه، پایه ی مجسمه، تندیس پایه، بنلاد، بخش زیرین دیوار (معمولا از آجر)

انگلیسی به فارسی

ته ستون، پایه ستون، ازاره، پایه مجسمه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: plinthlike (adj.)
• : تعریف: the base or slab supporting a column, statue, or the like; pedestal.

- The marble plinth that bears up the bronze equestrian sculpture is inscribed with the general's motto.
[ترجمه ترگمان] مجسمه مرمر که مجسمه برنزی برنزی را به خود گرفته، با شعار ژنرال حکاکی شده است
[ترجمه گوگل] پایه سنگ مرمر که دارای مجسمه سواری برنز است با شعار عمومی نوشته شده است

• foundation, base; ledge, sill; base of a column, base of a pedestal
a plinth is a square block made of stone on which a statue or a pillar stands.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پاسنگ - پاستون - زیرستون
[زمین شناسی] پاسنگ، پاستون، زیر ستون

مترادف و متضاد

ته ستون (اسم)
base, plinth

پایه ستون (اسم)
plinth, base of a column, socle, pedestal, footing, base of a pillar

پایه مجسمه (اسم)
plinth, monument, gravestone

ازاره (اسم)
plinth

جملات نمونه

1. The double plinth features a brass plaque commemorating the 1990 Restoration Project.
[ترجمه ترگمان]پایه دو پایه دارای پلاک برنجی به یادبود پروژه بازگشت خاندان استوارت از سال ۱۹۹۰ است
[ترجمه گوگل]ستون دوبل دارای پلاک برنجی است که به یادبود پروژه بازسازی سال 1990 اشاره دارد

2. Peter is shown on the plinth, being taken by his father to be educated by the monks at Bridlington.
[ترجمه ترگمان]پطرس به پایه مجسمه ای که پدرش برای تحصیل توسط راهبان در Bridlington گرفته شده است، به او نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]پیتر در پاییز نشان داده شده است، که توسط پدرش گرفته شده است که توسط راهبان بریدلینگتون تحصیل می شود

3. With you as narrator perhaps on a plinth to stage left or something.
[ترجمه ترگمان]با شما به عنوان راوی ممکن است بر روی یک پایه قرار گرفته باشد تا به سمت چپ و یا چیزی شبیه به آن باشد
[ترجمه گوگل]با شما به عنوان راوی ممکن است در یک پایه به مرحله چپ یا چیزی

4. The work will stand on a 2m plinth.
[ترجمه ترگمان]این کار بر روی یک پایه ۲ متری قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]کار بر روی 2 متر پایه ایستاده است

5. This scene is depicted in bas-relief on the plinth of the Scott memorial, Plymouth.
[ترجمه ترگمان]این صحنه بر روی پایه بنای یادبود اسکات، پلیموت تصویر شده است
[ترجمه گوگل]این صحنه در حیاط خلوت در حصار یادبود اسکات پلیموت نشان داده شده است

6. Lara : The plinth inscription warns vengeance on those who remove it.
[ترجمه ترگمان]لارا: کتیبه سنگی مبنی بر انتقام کسانی که آن را حذف می کنند هشدار می دهد
[ترجمه گوگل]لارا کتیبه انفجاری هشدار می دهد که انتقام کسانی که آن را حذف می کنند

7. It stands on a high marble plinth with a minaret at each corner.
[ترجمه ترگمان]روی سنگی بلندی قرار دارد که مناره آن در هر گوشه ای قرار دارد
[ترجمه گوگل]این در یک گوشواره سنگ مرمر بالا با مناره در هر گوشه ایستاده است

8. Here you can see the "plinth" (crucible holder) in the bottom of the furnace.
[ترجمه ترگمان]در اینجا شما می توانید \"plinth\" (holder crucible)را در پایین کوره ببینید
[ترجمه گوگل]در اینجا شما می توانید 'پایه' (نگهدارنده مایع) در پایین کوره را ببینید

9. The large plinth of thick raft foundation refers to the raft foundation which links several separate architectural units above the ground as a whole by extended substructure.
[ترجمه ترگمان]پایه بزرگ of به بنیاد کلک اشاره می کند که چندین واحد معماری جداگانه را در بالای زمین به عنوان یک کل با زیربنای بسط یافته پیوند می دهد
[ترجمه گوگل]پایه های بزرگ پایه قایق ضخیم، به پایه قایق اشاره می کند که چندین واحد معماری مجزا را در بالای زمین به وسیله زیربنای گسترده گسترش می دهد

10. The pedestal, plinth, or base of a pillar, column, or statue.
[ترجمه ترگمان]پایه ستون، پایه و پایه ستون، ستون و یا مجسمه
[ترجمه گوگل]پایه، پایه یا پایه یک ستون، ستون یا مجسمه

11. A security guard stands on carpeted plinth, his ? face shielded from the sun by a parasol.
[ترجمه ترگمان]یک گارد امنیتی که روی سنگ های فرش شده قرار دارد، او؟ صورتش از آفتاب با چتر آفتابی در امان بود
[ترجمه گوگل]یک نگهبان امنیتی روی پایه تزئینی کفپوش ایستاده است؟ صورت از یک خورشید محافظت شده از خورشید است

12. Both pictures depict a glass vase set on a stone plinth with variegated tulips, daffodils, irises and other flowers.
[ترجمه ترگمان]هر دو تصویر یک گلدان شیشه ای را به تصویر می کشند که روی یک پایه سنگی قرار دارند، با tulips، نرگس زرد، irises و گل های دیگر
[ترجمه گوگل]هر دو عکس یک گلدان شیشه ای را روی یک ستون سنگی با لاله ها، daffodils، irises و گل های دیگر نشان می دهد

13. Before he could say anything, the telephone on the Grecian plinth nearest to the girl gave a muted double purr.
[ترجمه ترگمان]قبل از انکه بتواند چیزی بگوید، گوشی بر پایه سنگی یونانی که به آن دختر نزدیک تر بود، صدای خرخر double به گوش رسید
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه او می توانست چیزی بگوید، تلفن بر روی گنبد Grecian نزدیکترین دختر به دوزخ خیره شده بود

14. We walked out for the victory ceremony and stood behind the plinth.
[ترجمه ترگمان]ما به سمت جشن پیروزی راه افتادیم و در پشت سنگی قرار گرفتیم
[ترجمه گوگل]ما برای مراسم پیروزی راه افتادیم و پشت صندلی عقب ایستاده بودیم

پیشنهاد کاربران

کُرسی


کلمات دیگر: