1. a digest of the day's news
خلاصه ی اخبار روز
2. enzymes digest most proteins
آنزیم ها بیشتر پروتئین ها را هضم می کنند.
3. the digest of a novel
چکیده ی رمان
4. boiled eggs digest easily
تخم مرغ آب پز به آسانی گواریده می شود.
5. it is not easy to digest certain foods
هضم برخی غذاها آسان نیست.
6. you must read this article carefully and digest its meaning
این مقاله را باید با دقت بخوانید و معنی آن را درک کنید.
7. Fish is easy to digest when you're ill.
[ترجمه کاوه] هنگامی که بیمار هستید خوراک ماهی برای هضم راحت است
[ترجمه ترگمان]هضم کردن ماهی ها آسان است
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیمار هستید، ماهی آسان است
8. This conduct is more than I can digest.
[ترجمه ترگمان]این رفتار بیش از آن چیزی است که من هضم کنم
[ترجمه گوگل]این رفتار بیش از آنچه من می توانم هضم
9. Most babies can digest a wide range of food easily.
[ترجمه ترگمان]اغلب نوزادان می توانند گستره وسیعی از غذا را به راحتی هضم کنند
[ترجمه گوگل]اکثر نوزادان می توانند طیف وسیعی از غذا را به راحتی هضم کنند
10. The function of the stomach is to digest food sufficiently to enable it to pass into the intestine.
[ترجمه ترگمان]وظیفه معده هضم غذا به اندازه کافی است تا بتواند آن را به روده منتقل کند
[ترجمه گوگل]عملکرد معده این است که غذا را به اندازه کافی هضم کند تا بتواند آن را به روده منتقل کند
11. It took him a while to digest the bad news.
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا خبر بد را هضم کند
[ترجمه گوگل]او زمان زیادی را صرف هزینۀ خبر بد کرد
12. The company publishes a monthly digest of its activities.
[ترجمه ترگمان]این شرکت خلاصه ای از فعالیت های آن را منتشر می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت یک نشریه ماهانه از فعالیت های آن منتشر می کند
13. I can't digest fat.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم چربی هضم کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم چربی هضم کنم
14. You should digest what he said.
[ترجمه ترگمان]باید آنچه را که گفت هضم کنی
[ترجمه گوگل]شما باید آنچه را که گفتید هضم کنید
15. Her rudeness is more than I can digest.
[ترجمه ترگمان]خشونت او بیش از آن چیزی است که من می توانم هضم کنم
[ترجمه گوگل]شجاعت او بیش از من می تواند هضم شود