کلمه جو
صفحه اصلی

computer language


زبان کامپیوتری

انگلیسی به فارسی

زبان کامپیوتری


زبان کامپیوتر، زبان کامپیوتری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a system of words and symbols used to program a computer; code.

• artificial language used for writing computer programs

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] زبان کامپیوتر

مترادف و متضاد

programming language


Synonyms: machine language, artificial language


جملات نمونه

1. The computer language involved was readily usable.
[ترجمه ترگمان]زبان کامپیوتر به راحتی قابل استفاده بود
[ترجمه گوگل]زبان کامپیوتری درگیر بود که قابل استفاده بود

2. Moreover, the computer language involved was readily usable by staff with limited computer experience.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، استفاده از زبان کامپیوتر به راحتی توسط کارکنان با تجربه محدود کامپیوتر قابل استفاده بود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، زبان کامپیوتری در این زمینه به آسانی قابل استفاده توسط کارکنان با تجربه کامپیوتر محدود است

3. This new book demystifies some of the computer language currently in use.
[ترجمه ترگمان]این کتاب جدید برخی از زبان کامپیوتر را در حال حاضر مورد استفاده قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این کتاب جدید، برخی از زبان های کامپیوتری که در حال استفاده هستند را شناسایی می کند

4. The case will establish whether the syntax of computer languages can be held copyright.
[ترجمه ترگمان]این مورد مشخص خواهد کرد که آیا ترکیب زبان کامپیوتر را می توان در حق مولف نگه داشت یا نه
[ترجمه گوگل]مورد بررسی خواهد شد که آیا نحو زبان های کامپیوتری را می توان کپی رایت کرد

5. Training: cooking, beauty, hairdressing, computer language school, auto, motorcycle maintenance.
[ترجمه ترگمان]آموزش: پخت وپز، زیبایی، آرایش، مدرسه زبان کامپیوتر، اتومبیل، نگهداری موتور
[ترجمه گوگل]آموزش پخت و پز، زیبایی، آرایش مو، مدرسه زبان کامپیوتر، تعمیر و نگهداری خودرو، موتور سیکلت

6. Search syntactic photograph to other computer language, learn easily quite simply.
[ترجمه ترگمان]عکس جستجو را به دیگر زبان کامپیوتر جستجو کنید، به راحتی یاد بگیرید
[ترجمه گوگل]عکس نحوی را به زبان کامپیوتر دیگر جستجو کنید، به آسانی یاد بگیرید

7. These signals make up computer language.
[ترجمه ترگمان]این سیگنال ها زبان کامپیوتر را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]این سیگنال ها زبان کامپیوتر را تشکیل می دهند

8. System for statistical computation and graphics; an interpreted computer language which allows branching and looping as well as modular programming using functions.
[ترجمه ترگمان]سیستم برای محاسبات آماری و گرافیک؛ یک زبان رایانه تفسیر شده که اجازه شاخه و حلقه و همچنین برنامه نویسی modular را می دهد
[ترجمه گوگل]سیستم محاسبات آماری و گرافیک؛ یک زبان کامپیوتری تفسیر شده که اجازه می دهد شاخه و حلقه و همچنین برنامه نویسی مدولار با استفاده از توابع

9. Java is, indeed, a new computer language, like Basic, C, or Pascal.
[ترجمه ترگمان]جاوا، در واقع یک زبان رایانه ای جدید، مانند،، C، یا Pascal است
[ترجمه گوگل]جاوا، در واقع، یک زبان رایانه جدید است، مانند Basic، C یا Pascal

10. By default, assembly was the first computer language.
[ترجمه ترگمان]به طور پیش فرض، مونتاژ اولین زبان کامپیوتر بود
[ترجمه گوگل]به طور پیش فرض، مونتاژ اولین زبان کامپیوتر بود

11. SQL is a standard computer language for accessing and manipulating database systems.
[ترجمه ترگمان]SQL یک زبان رایانه ای استاندارد برای دسترسی و دستکاری سیستم های پایگاه داده است
[ترجمه گوگل]SQL یک زبان رایج استاندارد برای دسترسی و دستکاری سیستم های پایگاه داده است

12. Regular expressions have their roots in computer language theory.
[ترجمه ترگمان]عبارات منظم ریشه های خود را در تئوری زبان کامپیوتر دارند
[ترجمه گوگل]عبارات منظم ریشه در نظریه زبان کامپیوتر دارند

13. Computer language is based on the binary system.
[ترجمه ترگمان]زبان کامپیوتر براساس سیستم دوتایی است
[ترجمه گوگل]زبان کامپیوتر بر اساس سیستم دوتایی است

14. Obviously, no computer language nor computer can store an infinite sequence -- what they can store is a lazy and unbounded sequence.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که هیچ زبان رایانه ای و یا کامپیوتر نمی تواند یک توالی نامحدود را ذخیره کند - آنچه که آن ها می توانند ذخیره کنند یک توالی نامحدود و نامحدود است
[ترجمه گوگل]بدیهی است، هیچ زبان کامپیوتری و نه کامپیوتر نمی توانند یک توالی بی نهایت را ذخیره کنند - آنچه آنها می توانند ذخیره کنند، دنباله ای تنبل و بی حد و حصر است


کلمات دیگر: