کلمه جو
صفحه اصلی

communications


ارتباطات

انگلیسی به انگلیسی

• means of communicating; network of routes for sending messages and transporting troops and supplies

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] ارتباطات
[برق و الکترونیک] مخابرات و ارتباطات

مترادف و متضاد

systems of information exchange


Synonyms: information technology, means, media, publicity, public relations, route, telecommunications, transport, travel


جملات نمونه

1. interpersonal communications
ارتباطات میان فردی

2. the current revolution in communications
انقلاب فعلی در رسانگری

3. Evil communications corrupt good manners.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات شیطانی رفتار خوب را خراب می کند
[ترجمه گوگل]ارتباطات شرارت رفتارهای خوب را نادیده میگیرند

4. A lot of the training is orientated around communications skills.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این آموزش ها حول مهارت های ارتباطی شکل می گیرند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آموزش ها در اطراف مهارت های ارتباطی است

5. The sheer size of the country makes communications difficult.
[ترجمه ترگمان]اندازه محض این کشور ارتباطات را مشکل می کند
[ترجمه گوگل]حجم عظیم کشور ارتباطات را دشوار می سازد

6. Discussions between a lawyer and client are privileged communications.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات بین یک وکیل و موکل، ارتباطات ممتاز هستند
[ترجمه گوگل]بحث و گفتگو بین وکیل و مشتری ارتباطات مهمی است

7. The mass media forms a web of communications.
[ترجمه ترگمان]رسانه های جمعی یک وب ارتباطات را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]رسانه های جمعی یک وب ارتباطات را تشکیل می دهند

8. Modern communications are enabling more people to work from home.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات مدرن افراد بیشتری را قادر می سازد تا از خانه کار کنند
[ترجمه گوگل]ارتباطات مدرن، افراد بیشتری را قادر می سازد تا از خانه کار کنند

9. Good communications are of the essence to remain competitive.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات خوب ماهیت رقابتی بودن هستند
[ترجمه گوگل]ارتباطات خوب از این اصل برای حفظ رقابت است

10. Thefirst telephone was the precursor of modern communications networks.
[ترجمه ترگمان]تلفن Thefirst، منادی شبکه های ارتباطی مدرن بود
[ترجمه گوگل]اولین تلفن پیشرو شبکه های ارتباطی مدرن بود

11. The telephone communications were knocked out by the storm.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات تلفنی در اثر طوفان کشته شدند
[ترجمه گوگل]ارتباطات تلفنی توسط طوفان به ضرب گلوله کشته شد

12. Our radio communications have been intercepted by the enemy.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات رادیویی ما توسط دشمن مسدود شده
[ترجمه گوگل]ارتباطات رادیویی ما توسط دشمن متوقف شده است

13. We fully recognize the need to improve communications.
[ترجمه ترگمان]ما به طور کامل نیاز به بهبود ارتباطات را به رسمیت می شناسیم
[ترجمه گوگل]ما به طور کامل نیاز به بهبود ارتباطات را می شناسیم

14. Any communications should be sent to me care of my secretary.
[ترجمه ترگمان]هر ارتباطی باید برای مراقبت از منشی من فرستاده شود
[ترجمه گوگل]هر گونه ارتباطی باید به من مراجعه کند

15. She kept abreast with the flood of communications that had poured in.
[ترجمه ترگمان]او با سیلی از ارتباطات که وارد شده بود، کنار رفت
[ترجمه گوگل]او با سیل ارتباطاتی که در آن ریخته شده بود، کنار گذاشته شد

پیشنهاد کاربران

ارتباطات
communications means imparting

ارتباطات . مخابرات

مکاتبات ( در تجارت )

مغز و اعصاب

مخابراط و ارتباطات ( نوعی رشته ی دانشگاهی )

ارتباطات

مغز وعصاب

ارتباطات کامپىوترى ومخابرات


مخآبرآط و ارتبآطآتـــــــــ**

میشه ارتباط و مخابرات

مکاتبات

معنایش مخابرات و ارتباطات است که یک ریشه دانشگاهی می باشد

معنایش مخابرات و ارتباطات است که یکی از رشته های دانشگاهی است

روابط


کلمات دیگر: