کلمه جو
صفحه اصلی

heritable


معنی : اری بردنی، باری رسیدنی، قابل تواری
معانی دیگر : آنچه که می توان به ارث برد، بر ماندپذیر، مانداک پذیر (inheritable و hereditary هم می گویند)، ارک بردنی، بارک رسیدنی، قابل توارک

انگلیسی به فارسی

(شخص) ارث‌بر، (ملک و غیره) ارث گذاشتنی، ارث بردنی


ارثی، موروثی


مجرایی، اری بردنی، باری رسیدنی، قابل تواری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: heritably (adv.), heritability (n.)
• : تعریف: capable of inheriting or of being inherited.

• capable of being inherited, capable of inheriting; hereditary, may be genetically transmitted

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] قابل توارث، برماندپذیر

مترادف و متضاد

اری بردنی (صفت)
heritable

باری رسیدنی (صفت)
heritable

قابل تواری (صفت)
inheritable, heritable

جملات نمونه

1. a heritable position
مقام موروثی

2. skin color is heritable
رنگ پوست ارث بردنی است.

3. Prior to the abolition of the heritable jurisdictions in 174 those nobles who possessed extensive judicial rights controlled their own patronage.
[ترجمه ترگمان]قبل از ملغی نمودن حوزه های قضایی ارثی در سال ۱۷۴، آن دسته از نجبا که دارای حقوق قانونی گسترده ای بودند تحت حمایت خود قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]قبل از لغو حاکمیت قانونی در 174، آن دسته از اشخاصی که دارای حقوق گسترده قضایی بودند، حمایت خود را کنترل کردند

4. It makes a permanent, heritable change.
[ترجمه ترگمان]این تغییر ارثی و ارثی است
[ترجمه گوگل]این باعث تغییر دائمی و سرنوشت ساز می شود

5. In most practical aspects heritable copyhold differed little from socage.
[ترجمه ترگمان]در بیشتر جنبه های عملی، copyhold heritable کمی متفاوت از socage هستند
[ترجمه گوگل]در بیشتر جنبه های عملی، کپی برداری حق تکثیر از جوامع مختلف متفاوت بود

6. Chinese traditional virtues are our Chinese valuable and heritable wealth.
[ترجمه ترگمان]فضایل سنتی چینی ثروت valuable و ارثی ماست
[ترجمه گوگل]فضایل سنتی چینی ارزش ثروت و پاداش چینی ما است

7. Inputs to the model should be heritable plant characteristics.
[ترجمه ترگمان]ورودی ها و خروجی های مدل باید ارثی باشند
[ترجمه گوگل]ورودی های این مدل باید ویژگی های گیاهی قابل انتقال باشد

8. Evolution is a process that results in heritable changes in a population spread over many generations.
[ترجمه ترگمان]تکامل فرآیندی است که در تغییرات ارثی در یک جمعیت بیش از چند نسل منجر می شود
[ترجمه گوگل]تکامل یک روند است که منجر به تغییرات مجرمانه در جمعیتی که در میان بسیاری از نسل ها پخش می شود

9. If we put it on heritable bond we shall maybe lose the interest.
[ترجمه ترگمان]اگر آن را روی اوراق قرضه ارثی بگذاریم، شاید بهره را از دست بدهیم
[ترجمه گوگل]اگر ما آن را در پیوند وراثت قرار دهیم، احتمالا از دست دادن آن است

10. Genetic analysis in any organism requires stable heritable differences.
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل ژنتیکی در هر ارگانیسم نیاز به تفاوت های ارثی پایدار دارد
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل ژنتیکی در هر گونه ارگانیسم نیاز به تفاوت های قومی پایدار دارد

11. Thalassemia is considered a kind of heritable hemolytic disease with high heterology.
[ترجمه ترگمان]Thalassemia یک نوع بیماری ارثی در سطح بالا در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]تالاسمی نوعی بیماری همولیتیک سرطانی با ناهمگونی بالایی است

12. CGHT is an extremely rare but highly heritable disorder.
[ترجمه ترگمان]CGHT یک بیماری بسیار نادر اما بسیار قابل heritable است
[ترجمه گوگل]CGHT یک اختلال بسیار نادر اما بسیار ارثی است

13. If the average value of the trait in the offspring is higher than the parental generation average, the trait is heritable.
[ترجمه ترگمان]اگر مقدار میانگین ویژگی در فرزند بالاتر از میانگین نسل والدین باشد، ویژگی ارثی است
[ترجمه گوگل]اگر مقدار متوسط ​​صفات در پسران بالاتر از میانگین نسل والدین باشد، صفات قابل انتقال است

14. The would-be objector must be either an owner or an occupier of heritable property.
[ترجمه ترگمان]The باید یا صاحب ملک و یا اشغالگر اموال ارثی باشد
[ترجمه گوگل]مخالفت احتمالی باید مالک یا اشخاص دارای اموال قابل انتقال باشد

Skin color is heritable.

رنگ پوست ارث بردنی است.


a heritable position

مقام موروثی


پیشنهاد کاربران

موروثی

قابل توارث، به ارث بردنی


کلمات دیگر: