نیم کره ای : وابسته به نیم کره، مربوط به نیم کره
hemispherical
نیم کره ای : وابسته به نیم کره، مربوط به نیم کره
انگلیسی به انگلیسی
• pertaining or belonging to a hemisphere (half of a sphere, half of a globe)
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] نیمه کروی، نیم کروی
جملات نمونه
1. To obtain the cupped or hemispherical shape with fairly smooth lines, the number of gores should be increased with the diameter.
[ترجمه ترگمان]برای بدست آوردن شکل cupped یا hemispherical با خطوط نسبتا صاف، تعداد of باید با قطر افزایش یابد
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن شکل جامد یا نیمکره ای با خطوط نسبتا صاف، تعداد گل ها باید با قطر افزایش یابد
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن شکل جامد یا نیمکره ای با خطوط نسبتا صاف، تعداد گل ها باید با قطر افزایش یابد
2. Gores To form the hemispherical shape of the traditional cupped parachute, the surface is divided into what are known as gores.
[ترجمه ترگمان]برای تشکیل شکل کروی با چترنجات سنتی، سطح به آنچه که as نامیده می شود تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]Gores به شکل نیمکره ای از چتر نجات فصلی سنتی، سطح به آنچه که به عنوان gores شناخته می شود تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]Gores به شکل نیمکره ای از چتر نجات فصلی سنتی، سطح به آنچه که به عنوان gores شناخته می شود تقسیم می شود
3. On the basis of quadrature theory and dynamic characteristics, the amplitude detection and control theory for HRG (hemispherical resonator gyro) is studied in this paper.
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه مربع سازی و ویژگی های دینامیک، تئوری کنترل دامنه و کنترل دامنه برای ژیرو (ژیرو resonator hemispherical)در این مقاله مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه چهار بعدی و ویژگی های پویا، تئوری تشخیص دامنه و کنترل برای HRG (ژیروسکوپ نیمرسانه ای) در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه چهار بعدی و ویژگی های پویا، تئوری تشخیص دامنه و کنترل برای HRG (ژیروسکوپ نیمرسانه ای) در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است
4. Most deficient acetabula can be restored to a hemispherical shape, and a standard, albeit large, acetabular component can be inserted.
[ترجمه ترگمان]اکثر acetabula ناقص می توانند به یک شکل کروی باز گردند، و یک استاندارد، هرچند بزرگ، می تواند وارد شود
[ترجمه گوگل]اکثر نواحی استابولا را می توان به شکل نیمکره ای بازسازی کرد و یک عنصر استاندارد، حتی بزرگ، استابولا را می توان درج کرد
[ترجمه گوگل]اکثر نواحی استابولا را می توان به شکل نیمکره ای بازسازی کرد و یک عنصر استاندارد، حتی بزرگ، استابولا را می توان درج کرد
5. This paper analyzes extended hemispherical lens, which can be used in focal imaging.
[ترجمه ترگمان]این مقاله، لنز hemispherical extended را تجزیه و تحلیل می کند، که می تواند در تصویربرداری کانونی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این مقاله لنز نیمکره ای گسترده را که می تواند در تصویربرداری کانونی استفاده شود، مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله لنز نیمکره ای گسترده را که می تواند در تصویربرداری کانونی استفاده شود، مورد بررسی قرار می دهد
6. A total hemispherical emittance measurement apparatus by means of the transient calorimetric technique with a microcomputer is described.
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه اندازه گیری emittance total با استفاده از تکنیک calorimetric گذرا با یک میکرو کامپیوتر توصیف می شود
[ترجمه گوگل]یک دستگاه اندازه گیری امیلی نیم کره ای با استفاده از روش کالری سنجی گذرا با یک میکرو رایانه توصیف شده است
[ترجمه گوگل]یک دستگاه اندازه گیری امیلی نیم کره ای با استفاده از روش کالری سنجی گذرا با یک میکرو رایانه توصیف شده است
7. This method uses the hemispherical harmonics basis to represent incoming radiance and uses the Cartesian product of two hemispheres to define the BRDFs.
[ترجمه ترگمان]این روش از the کروی برای نشان دادن تشعشع ورودی استفاده می کند و از حاصلضرب دکارتی دو نیم کره برای تعریف the استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این روش از پایه هارمونیک نیمکره ای برای نشان دادن شعاع در حال ظهور استفاده می کند و از تعریف BRDF ها از محصول دکارتی دو نیمکره استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این روش از پایه هارمونیک نیمکره ای برای نشان دادن شعاع در حال ظهور استفاده می کند و از تعریف BRDF ها از محصول دکارتی دو نیمکره استفاده می کند
8. The two-arm hemispherical helical antenna has very wide impedance and pattern bandwidth, and its gain in the whole band is larger and wave mildly, which show that. . .
[ترجمه ترگمان]این آنتن مارپیچی دو سویه دارای امپدانس بسیار پهن باند و پهنای باند است و بهره آن در کل باند وسیع است و موج به آرامی موج می زند، که نشان می دهد که …
[ترجمه گوگل]آنتن مارپیچ نیمکره ای دو طرفه دارای پهنای باند امپدانس و پهنای باند وسیع است و افزایش آن در کل باند بزرگتر و موجی است که نشان می دهد
[ترجمه گوگل]آنتن مارپیچ نیمکره ای دو طرفه دارای پهنای باند امپدانس و پهنای باند وسیع است و افزایش آن در کل باند بزرگتر و موجی است که نشان می دهد
9. The end of the hole is hemispherical.
[ترجمه ترگمان]انتهای سوراخ نیم کروی است
[ترجمه گوگل]پایان سوراخ نیمکره ای است
[ترجمه گوگل]پایان سوراخ نیمکره ای است
10. The hemispherical surface is an important intermediary surface used in two - part texture mapping algorithm.
[ترجمه ترگمان]سطح hemispherical یک سطح واسطه مهم است که در الگوریتم نگاشت بافت دو بخشی به کار می رود
[ترجمه گوگل]بخش الگوریتم نقشه برداری بافت - سطح نیم کره سطح واسطه مهم مورد استفاده در دو است
[ترجمه گوگل]بخش الگوریتم نقشه برداری بافت - سطح نیم کره سطح واسطه مهم مورد استفاده در دو است
11. In the upper part the vertebral body is hemispherical whereas in the part it is triangular.
[ترجمه ترگمان]قسمت بالایی بدن کروی است در حالی که در قسمت قسمت مثلثی است
[ترجمه گوگل]در قسمت فوقانی بدن مهره ای نیمکره ای است در حالی که در قسمت آن مثلثی است
[ترجمه گوگل]در قسمت فوقانی بدن مهره ای نیمکره ای است در حالی که در قسمت آن مثلثی است
12. Flat cap hemispherical, smooth, non-stick, bare light color, white meat bacteria have butter flavor, can be medicine.
[ترجمه ترگمان]cap مسطح، صاف، صاف، non، رنگ روشن، باکتری گوشت سفید، طعم کره دارد، می تواند دارو باشد
[ترجمه گوگل]کپک صاف، نیم کره ای، صاف، غیر چوب، رنگ لخت روشن، باکتری گوشت سفید دارای طعم کره، می تواند پزشکی باشد
[ترجمه گوگل]کپک صاف، نیم کره ای، صاف، غیر چوب، رنگ لخت روشن، باکتری گوشت سفید دارای طعم کره، می تواند پزشکی باشد
13. Methods: 79 cases of axilla accessory breast with hemispherical or rugged local surface were resected.
[ترجمه ترگمان]روش ها: ۷۹ مورد از breast جانبی axilla با سطح موضعی یا ناهموار، resected بودند
[ترجمه گوگل]روش ها: 79 مورد از سینه های جانبی سینه با سطح زمین نیمه قیمتی و یا ناهموار بود
[ترجمه گوگل]روش ها: 79 مورد از سینه های جانبی سینه با سطح زمین نیمه قیمتی و یا ناهموار بود
14. The engine has hemispherical or cross flow combustion chambers.
[ترجمه ترگمان]موتور دارای محفظه احتراق hemispherical یا cross است
[ترجمه گوگل]این موتور دارای اتاق های احتراق نیمه کره یا جریان متقابل است
[ترجمه گوگل]این موتور دارای اتاق های احتراق نیمه کره یا جریان متقابل است
کلمات دیگر: