کلمه جو
صفحه اصلی

have to

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to have the necessity to do something; be required to; must.

- We have to finish the project by Friday.
[ترجمه سبحان] ما باید این پروژه را تا جمعه به پایان برسانیم
[ترجمه ایلار بابایی] ما باید پروژه را تا جمعه به پایان برسانیم
[ترجمه ترگمان] ما باید تا جمعه این پروژه را تمام کنیم
[ترجمه گوگل] ما باید جمعه را به پایان برسانیم
- You don't have to stay here; you can go home now.
[ترجمه محمد] تو مجبور نیستی اینجا بمونی; حالا دیگه میتونی بری خونه
[ترجمه ترگمان] تو مجبور نیستی اینجا بمونی؛ حالا می تونی بری خونه
[ترجمه گوگل] شما مجبور نیستید اینجا بمانید شما می توانید به خانه بروید

(2) تعریف: used to make a confident judgment about something based only on logic rather than knowledge of the facts; must (used in affirmative statements only).

- This has to be the right house; look at all the cars in front.
[ترجمه ترگمان] این باید خانه درست باشد، به همه ماشین ها جلو نگاه کنید
[ترجمه گوگل] این باید خانه مناسب باشد؛ نگاهی به تمام اتومبیل های جلو
- There has to be gas station somewhere around here.
[ترجمه ترگمان] یه جایی همین اطراف باید پمپ بنزین باشه
[ترجمه گوگل] ایستگاه گاز در اینجا جایی وجود دارد

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بخواهیم

جملات نمونه

1. To make a lasting marriage we have to overcome self-centeredness.
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد ازدواجی پایدار باید بر خودخواهی غلبه کنیم
[ترجمه گوگل]برای ایجاد یک ازدواج پایدار، باید بر خودخواهی غلبه کنیم

2. Home is the place where,when you have to go there, it has to take you in.
[ترجمه ترگمان]خانه همان جایی است که وقتی شما باید به آنجا بروید، باید شما را به خانه ببرد
[ترجمه گوگل]خانه محل است که، هنگامی که شما باید به آنجا بروید، باید شما را در

3. You have to believe in yourself. That's the secret of success.
[ترجمه ترگمان] باید خودتو باور کنی این راز موفقیت است
[ترجمه گوگل]تو باید خودت را باور داشته باشی این راز موفقیت است

4. If we cannot get what we like, we have to like what we can get.
[ترجمه ترگمان]اگه نتونیم چیزی رو که دوست داریم بدست بیاریم، باید از چیزی که گیرمون میاد خوشمون بیاد
[ترجمه گوگل]اگر ما نمیتوانیم آنچه را که دوست داریم بدست آوریم، باید آنچه را که می توانیم بدست آوریم

5. You have to believe in yourself. That's the secret of sucess.
[ترجمه ترگمان] باید خودتو باور کنی این راز sucess است
[ترجمه گوگل]تو باید خودت را باور داشته باشی این راز موفقیت است

6. Clumsy birds have to start flying early.
[ترجمه ترگمان]پرندگان Clumsy باید زود پرواز کنند
[ترجمه گوگل]پرندگان شکننده باید زودتر پرواز کنند

7. If you want to understand today, you have to search yesterday.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید امروز درک کنید، باید دیروز جستجو کنید
[ترجمه گوگل]اگر میخواهید امروز را درک کنید، باید دیروز را جستجو کنید

8. Sometimes you have to be your own hero.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقتا باید قهرمان خودت باشی
[ترجمه گوگل]بعضی اوقات باید قهرمان خود باشی

9. We all have to make a choice.
[ترجمه ترگمان] همه ما باید انتخاب کنیم
[ترجمه گوگل]همه ما باید انتخاب کنیم

10. You have to do everything you can. You have to work your hardest. And if you do, if you stay positive, then you have a shot at a silver lining.
[ترجمه ترگمان]تو باید هر کاری می تونی بکنی تو باید سخت تلاش کنی و اگر این کار را بکنی، اگر مثبت نگاه کنی، به یک آستر نقره شلیک می کنی
[ترجمه گوگل]شما باید همه چیز را که می توانید انجام دهید شما باید سخت ترین کار را بکنید و اگر شما انجام دهید، اگر شما مثبت باقی بمانید، پس از آن شما یک برنده در یک پوشش نقره ای دارید

11. The machines have to be made of durable materials.
[ترجمه ترگمان]این ماشین ها باید از مواد بادوام ساخته شوند
[ترجمه گوگل]ماشین ها باید از مواد با دوام ساخته شوند

12. Will I have to have an operation?
[ترجمه ترگمان]من باید عمل کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا من باید یک عملیات داشته باشم؟

13. There's something wrong with this car; we have to lay it up.
[ترجمه ترگمان]این ماشین یک مشکلی دارد؛ باید آن را کنار بگذاریم
[ترجمه گوگل]در این ماشین چیزی اشتباه است ما باید آن را برداریم

14. I have to say I don't much care for modern music.
[ترجمه ترگمان]باید بگویم زیاد به موسیقی معاصر اهمیت نمی دهم
[ترجمه گوگل]من باید بگویم که من برای موسیقی مدرن اهمیت زیادی ندارم

15. I have to leave early today.
[ترجمه ترگمان]امروز باید زود برم
[ترجمه گوگل]من باید امروز به زودی بروم

پیشنهاد کاربران

مجبور بودن

مجبور بودن هم معنی کنید

تصمیم داشتن


باید

ضرورت

باید ، مجبور بودن

ناگزیر

بایداجباری تحت تاثیرعوامل درونی

اینجا معنی مجبور بودن می دهد

. I have to be very fit
. I do not have to be very fit
? Do i have to be very fit
. Yes, i do
. No, i do not

she/he/it has to verb
she/he/it dosen't have to verb
Dose she/he/it have to verb


برای مثال Do you have to make your bed معنی آیا تو تخت خوابت مرتب است یا آیا تو داری تخت خواب مرتب و در جواب Yes I do . مثال بعدی What do you have to do to day جواب I have to wash the cat معنی تو امروز چه کار میکنی یا چه برنامه ای داری

لازم بودن، نیاز بودن، ضروری بودن، ضرورت داشتن، ناچار/ناگزیر بودن، ضرورتا، اجبارا، بالاجبار، به ناچار
we will continue to hear negative information, but we don't have to program it into our brains :
کماکان اطلاعات منفی را خواهیم شنید، اما لزومی ندارد آن را به مغز خود برنامه دهیم

باید یا مجبور بودن

ناچار بودن
مجبور بودن
باید
ناگزیر بودن
گریزی نداشتن از

For nessery work

we use ( have to ) to talk obout things we must do .
یعنی ان چیزی که در اینده /باید / انجام شود.
must = have to

یک modal verb که بعد ان gerund می گیرد و برای بیان کار های ضروری غیر ضروری می پردازد
به معنی : باید
I have to go
من باید بروم

باید . غلبه کردن .

حتما" نباید که . . .
حتمی نیست که. . .

باید ، حتما


باید یا به عبارت دیگر مجبور بودن

ان بایدی که شما مد نظرتون هست نیست یعنی اجباری در این باید وجود ندارد میتوان میباست ترجمه اش کرد

Hafta=Have to


کلمات دیگر: