کلمه جو
صفحه اصلی

in a row


مدام، پی درپی، پشت سرهم، به ردیف

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: one after another.

- She won first prize three years in a row.
[ترجمه ترگمان] او سه سال متوالی برنده جایزه اول شد
[ترجمه گوگل] او سه سال در یک ردیف جایزه اول را به دست آورد

• successively, one after another, sequentially

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] متوالی، پشت سر هم

جملات نمونه

1. The teacher told the children to stand in a row.
[ترجمه ترگمان]معلم به بچه ها گفت که در یک ردیف بایستند
[ترجمه گوگل]معلم به بچه ها گفت که در یک ردیف ایستاده است

2. The team has chalked up its fifth win in a row.
[ترجمه ترگمان]این تیم پنجمین پیروزی خود را در یک ردیف ثبت کرده است
[ترجمه گوگل]این تیم در پی پیروزی پنجم خود قرار گرفته است

3. The children were asked to stand in a row.
[ترجمه ترگمان]از بچه ها خواسته شد که در یک ردیف بایستند
[ترجمه گوگل]بچه ها خواسته شده بودند که در یک ردیف قرار بگیرند

4. The students stood in a row.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در یک ردیف ایستادند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در یک ردیف ایستاده بودند

5. We sat in a row at the back of the room.
[ترجمه ترگمان]پشت سر هم در ردیف عقب اتاق نشستیم
[ترجمه گوگل]ما در پشت اتاق نشسته بودیم

6. This is the third Sunday in a row that it's rained.
[ترجمه ترگمان]این سومین یکشنبه پیاپی است که باران می بارد
[ترجمه گوگل]این سومین یکشنبه یک ردیف است که باران می آید

7. They dropped two games in a row and were eliminated from the tournament.
[ترجمه ترگمان]آن ها دو بازی را در یک ردیف پایین انداختند و از این مسابقات حذف شدند
[ترجمه گوگل]آنها دو بازی را در یک ردیف حذف کردند و از این مسابقات حذف شدند

8. I made / won six tricks in a row.
[ترجمه ترگمان]من در یک ردیف شش حقه بردم
[ترجمه گوگل]من شش ترفند را در یک ردیف ساختم / موفق شدم

9. The Dodgers have clocked up six wins in a row.
[ترجمه ترگمان]تیم داجرز پس از کسب شش پیروزی در یک ردیف، شش پیروزی خود را از دست داده است
[ترجمه گوگل]Dodgers تا به حال شش برنده در یک ردیف

10. The team notched up their 3rd victory in a row.
[ترجمه ترگمان]این تیم سومین پیروزی خود را در یک ردیف به دست آورد
[ترجمه گوگل]این تیم پیروزی سوم خود را در یک ردیف به ثمر رساند

11. He finished second in the championship four years in a row.
[ترجمه ترگمان]وی در این رقابت ها چهار سال پیاپی مقام دوم را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او چهار سال در یک ردیف در مسابقات قهرمانی دوم به ثمر رساند

12. After six defeats in a row, the team's confidence has been badly shaken.
[ترجمه ترگمان]بعد از ۶ شکست در یک ردیف، اعتماد تیم به شدت متزلزل شده است
[ترجمه گوگل]پس از شش شکست در یک ردیف، اعتماد به نفس تیم به شدت تکان داده شده است

13. It was the Republican Party's third election triumph in a row.
[ترجمه ترگمان]این سومین پیروزی حزب جمهوری خواه در یک ردیف بود
[ترجمه گوگل]این پیروزی سومین انتخابات حزب جمهوریخواه بود

14. This is her third win in a row.
[ترجمه ترگمان]این سومین برد او در یک ردیف است
[ترجمه گوگل]این سومین پیروزی او در یک ردیف است

پیشنهاد کاربران

پشت سر هم ، متوالی

One after the other without a break

پیاپی

مداوم، پیوسته

متوالی _ پشت سر_ در یک ردیف و راستا. . .

پشت سر هم

The charity launched an emergency appeal to prevent starvation
in the region after life - giving rains failed to arrive for the sixth year in a
row.
متوالی ، پی در پی ، مداوم ، پشت سر هم


کلمات دیگر: