کلمه جو
صفحه اصلی

indecomposable


معنی : فاسد نشدنی، فساد نا پذیر، از هم نپاشیدنی
معانی دیگر : متلاشی نشدنی، تلاشی ناپذیر، واسازنشدنی، واهشت ناپذیر، ناواهشتنی

انگلیسی به فارسی

فساد ناپذیر، فاسد نشدنی، از هم نپاشیدنی


غیر قابل انعطاف، فساد نا پذیر، فاسد نشدنی، از هم نپاشیدنی


انگلیسی به انگلیسی

• not decomposable; cannot be separated into component parts

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تجزیه ناپذیر

مترادف و متضاد

فاسد نشدنی (صفت)
imperishable, incorruptible, indecomposable

فساد ناپذیر (صفت)
incorruptible, indecomposable

از هم نپاشیدنی (صفت)
indecomposable


کلمات دیگر: