کلمه جو
صفحه اصلی

hypo


معنی : مالیخولیا، تزریق زیر جلدی، سوزن تزریق زیر جلدی، هیپوسولفیت سدیم، عامل محرک، تحریک کردن
معانی دیگر : پیشوند:، زیر، زیرین [hypodermic]، کمتر از، وابسته به [hypotaxis]، رجوع شود به: hypodermic، طب تزریق زیر جلدی

انگلیسی به فارسی

هیپوسولفیت سدیم، (پزشکی) تزریق زیر جلدی، سوزن تزریقزیر جلدی، عامل محرک، تحریک کردن


انگلیسی به انگلیسی

پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: under; beneath.

- hypodermis
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] هیپوترمی
- hypocenter
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] ترسناک

(2) تعریف: less than; deficient.

- hypothermia
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] هیپوترمی
- hypokinesis
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] هیپوکینیز
اسم ( noun )
• : تعریف: sodium thiosulfate; hyposulfite.
اسم ( noun )
حالات: hypos
• : تعریف: (informal) a hypodermic needle or injection.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hypos, hypoing, hypoed
(1) تعریف: (informal) to give a hypodermic injection to.

(2) تعریف: to stimulate as if by injecting a stimulatory drug.

• under, below
hypodermic syringe (small syringe with a hollow needle used to inject medication or drugs under the skin); hypodermic injection (injection made under the skin)

دیکشنری تخصصی

[نساجی] هیپوسولفیت سدیم
[ریاضیات] زیر، تحت، کمتر از حد معمول

مترادف و متضاد

مالیخولیا (اسم)
melancholia, melancholy, hyp, hypochondria, hypo

تزریق زیر جلدی (اسم)
hypo, hypodermic, hypodermic injection

سوزن تزریق زیر جلدی (اسم)
hypo

هیپوسولفیت سدیم (اسم)
hypo

عامل محرک (اسم)
hypo

تحریک کردن (فعل)
arouse, excite, pique, abrade, stimulate, annoy, incense, agitate, prime, edge, inspirit, move, actuate, goad, incite, prick, fuel, vitalize, motivate, fillip, drive, bestir, knock up, egg on, impassion, foment, ginger, hypo, instigate, provoke, steam up

جملات نمونه

1. It's easy to hypo men's curiosity.
[ترجمه ترگمان]حس کنجکاوی مردم را آسان می کند
[ترجمه گوگل]حس کنجکاوی مردان هیپنوتیزم آسان است

2. He hypoed his jeep's power by changing a bigger engine.
[ترجمه ترگمان]او با تغییر یک موتور بزرگ تر قدرت جیپ خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]او با تغییر یک موتور بزرگتر قدرت جیپ خود را از بین برد

3. I can tell when he is having a hypo because he gets disorientated and confused.
[ترجمه ترگمان]من می توانم به او بگویم که او یک مالیخولیایی دارد، چون گیج می شود و گیج می شود
[ترجمه گوگل]من می توانم بگویم وقتی که او مبتلا به هیپو است، زیرا او دچار اختلال و اشتباه می شود

4. Results The CT features in 200 HIE were hypo - attenuated substantia alba, accompanied with intra - cranial hemorrhage, widened cavity of septum pellucidum and cerebral infarction.
[ترجمه ترگمان]نتایج ویژگی های CT در ۲۰۰ hie hypo - attenuated substantia alba، همراه با خونریزی درونی - جمجمه، حفره بینی septum و infarction مغزی بود
[ترجمه گوگل]نتایج: ویژگی های CT در 200 HIE، substantia alba هیپوفاتوئید شده همراه با خونریزی داخل جمجمه، حفره های گسترده ای از پلاسیتوم سپتوم و انفارکتوس مغزی بود

5. Most cases of hyponatremia are associated with low serum osmolality ( so - called hypo - osmolar hyponatremia ).
[ترجمه ترگمان]اکثر موارد of با سرم خفیف سرم (به اصطلاح hypo - osmolar hyponatremia)مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]اکثر موارد هیپوناترمی با اسمولالیته سرم پایین (به اصطلاح هیپوناترمی هیپو اسمولار) ارتباط دارد

6. Hypo: Abbreviation for sodium hyposulphite, a chemical used to fix photographic images after development.
[ترجمه ترگمان]hypo: برای سدیم hyposulphite، یک ماده شیمیایی که برای ثبت تصاویر عکاسی پس از توسعه مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]Hypo: اختصار برای Hyposulphite سدیم، یک ماده شیمیایی برای تصحیح تصاویر عکاسی پس از توسعه استفاده می شود

7. Every product is Hypo - allergenic and developed specifically with baby's sensitive skin in mind.
[ترجمه ترگمان]هر محصول hypo - allergenic است و به طور خاص با پوست حساس نوزاد در ذهن رشد می کند
[ترجمه گوگل]هر محصول Hypo-allergenic و به طور خاص با پوست حساس کودک طراحی شده است

8. Frequent monitoring will provide early warning signs of hypo or hyperglycaemia .
[ترجمه ترگمان]نظارت مکرر نشانه های هشدار زودهنگام of یا hyperglycaemia را فراهم خواهد کرد
[ترجمه گوگل]نظارت مکرر باعث ایجاد علائم هشدار دهنده ای از هیپو یا هیپرگلیسمی می شود

9. Import a alphabetic string, the number, hypo thesis counting the individual word containing among them use blank space to separate between the individual word and the individual word.
[ترجمه ترگمان]وارد کردن یک رشته الفبایی، شماره، تز hypo که کلمه فردی را شمارش می کند که در بین آن ها از فضای خالی استفاده می کند تا بین کلمه منفرد و کلمه منفرد تمایز ایجاد کند
[ترجمه گوگل]وارد کردن یک رشته الفبایی، شماره، پایاننامه هیپوپروفی، شمارش کلمهای که در میان آنها وجود دارد، فضای خالی را برای جدا کردن واژهی فرد و کلمه فرد از یکدیگر استفاده میکنند

10. Five series ductile iron elements of hyper eutectic, hypo eutectic, eutectic have been tested using color metallograph method.
[ترجمه ترگمان]پنج عنصر آهنین ductile از hyper، eutectic hypo، اوتکتیک با استفاده از روش metallograph رنگ مورد آزمایش قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]پنج عدد از عناصر آهن مجذور اکسید اکستیک، هیووئوتکتیک، ائوتکتیک با روش متالوگرافی رنگی مورد آزمایش قرار گرفتند

11. Using precisely graduator of cam, hypo - mood position fixing accurately.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از دقت دقیق دوربین، موقعیت hypo - mood به طور دقیق تعیین می شود
[ترجمه گوگل]با استفاده از دقیق فارغ التحصیل طب سوزنی، وضعیت هیپو خاموش را با دقت تنظیم کنید

12. Secondly, mineral makeup is all natural and hypo - allergenic.
[ترجمه ترگمان]دوم، آرایش معدنی بسیار طبیعی و hypo - allergenic است
[ترجمه گوگل]دوم اینکه، آرایش معدنی همه طبیعی و ضد حساسیت است

13. The Hypo Gene reduces black and also changes the pattern.
[ترجمه ترگمان]ژن hypo سیاه را کاهش می دهد و همچنین الگوی را تغییر می دهد
[ترجمه گوگل]Hypo Gene سیاه را کاهش می دهد و همچنین الگو را تغییر می دهد

14. We can describe what would happen in an elaboration of Cairns-Smith's description of his hypo experiment.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم آنچه را که در توضیح داده Cairns - اسمیت از آزمایش hypo رخ می دهد را توضیح دهیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم توصیف آنچه که در توضیح آزمایش کیهان-اسمیت در مورد آزمایش هیپو انجام می شود، توصیف شود

15. Unfortunately you can't crystallize diamonds out of a solution by seeding them, as you can with hypo.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه شما نمی توانید الماس را از یک راه حل پیدا کنید، همان طور که می توانید با hypo آن را کشف کنید
[ترجمه گوگل]متأسفانه شما نمیتوانید الماسها را از طریق راه حل بذر ببرید، همانطور که می توانید با هیپوفیز

پیشنهاد کاربران

[پیشوند]

کم ، اندک

پیشوندی به مفهوم زیرٍ، فقدان، کمبود

پیشوندی در پزشکی به معنای "کمتر از حد معمول"


کلمات دیگر: