کلمه جو
صفحه اصلی

included


معنی : مشمول
معانی دیگر : شامل شده، به حساب آمده، منظور شده، گنجانده شده، به شمار آمده (رجوع شود به: include)، دور گرفته شده، تو گذاشته، تو مانده

انگلیسی به فارسی

دور گرفته شده،تو گذاشته،تو مانده


مشمول


انگلیسی به انگلیسی

• comprised, embraced, contained
you use included to emphasize that someone or something is part of a group.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مشمول، محتوا

مترادف و متضاد

مشمول (صفت)
subject, contained, included

contained


Synonyms: enclosed, counted, numbered, admitted, covered, involved, comprehended, encompassed, constituted, embodied, inserted, built in, entered, incorporated, combined, comprised, subsumed, part of


Antonyms: excluded, left out, rejected


جملات نمونه

1. is dinner included too?
آیا شام هم منظور شده است ؟

2. the contract included a clause according to which he could buy the house back at the original price
قرارداد حاوی ماده ای بود که طبق آن او می توانست خانه را دوباره به قیمت اولیه بخرد.

3. that divine spark included in every human being
آن جرقه ی الهی موجود در هر انسان

4. the circus group included two very comical dwarfs
گروه سیرک دارای دو کوتوله ی بسیار مضحک بود.

5. their capers also included armed robbery and picking pockets
بزهکاری آنها شامل سرقت مسلحانه و جیب بری هم شد.

6. her daily duties also included cooking
کارهای روزانه ی او شامل پخت و پز هم می شد.

7. a draft whose ingredients also included opium
دارویی که اجزای آن شامل تریاک هم بود.

8. The list included the infamous George Drake, a double murderer.
[ترجمه ترگمان]این فهرست شامل جورج دریک، یک قاتل دوگانه بود
[ترجمه گوگل]این فهرست شامل جورج دریک، یک قاتل دوگانه بود

9. The list of ingredients included 250g of almonds.
[ترجمه ترگمان]این فهرست شامل ۲۵۰ گرم بادام است
[ترجمه گوگل]لیست مواد تشکیل دهنده شامل 250 گرم از بادام است

10. Included in the tour is an excursion to the Grand Canyon.
[ترجمه ترگمان]سفری به گراند کانیون و سفر به گراند کانیون است
[ترجمه گوگل]تور شامل سفر به گراند کانیون است

11. A catalogue and order form are included with this mailing.
[ترجمه ترگمان]یک کاتالوگ و فرم سفارش در این فهرست گنجانده شده اند
[ترجمه گوگل]یک کاتالوگ و فرم سفارش با این پست گنجانده شده است

12. Hotel accommodation is included in the price of your holiday.
[ترجمه ترگمان]محل اقامت هتل در قیمت تعطیلات شما گنجانده شده است
[ترجمه گوگل]محل اقامت هتل در قیمت تعطیلات شما گنجانده شده است

13. Is coffee included with this meal?
[ترجمه ترگمان]قهوه شامل این وعده غذایی است؟
[ترجمه گوگل]آیا قهوه با این وعده همراه است؟

14. The tour included a visit to the Science Museum.
[ترجمه ترگمان]این تور شامل بازدید از موزه علوم بود
[ترجمه گوگل]این تور شامل بازدید از موزه علم است

15. It should be included in the canons of a polite society.
[ترجمه ترگمان]آن باید در اصول یک جامعه مودب گنجانده شود
[ترجمه گوگل]این باید در کانون های یک جامعه مودب گنجانده شود

16. The concert included works by Mozart et al.
[ترجمه ترگمان]این کنسرت شامل کاره ای موتزارت و سایرین بود
[ترجمه گوگل]این کنسرت شامل آثار موتزارت و همکارانش است

پیشنهاد کاربران

you do not pay any more for it

مضمون

لحاظ شدن

از جمله
شاملِ

لحاظ شده

محبوس یا محصور شده

منجمله
از جمله
شامل ِ

مندرج، درج شده، قرارگرفته، گنجیده، محسوب

انعقاد

گنجانده شده

تلقی شدن

بخشی از چیزی بودن
جز چیزی به حساب آمدن

حاکی از آن است که

many people—myself included—balk at living in cities
خیلی از افراد، من جمله، خودم به زندگی در شهر، به دیده تردید نگاه می کنند
یا از زندگی در شهر امنتاع می ورزند


کلمات دیگر: