سمت چپ، چپ سوی، در چپ، با دست چپ، وابسته به دست چپ، دست چپ
left hand
سمت چپ، چپ سوی، در چپ، با دست چپ، وابسته به دست چپ، دست چپ
انگلیسی به فارسی
دست چپ
واقع در دست چپ، دست چپی، کج
دست چپ، کج، واقع در دست چپ
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: on, toward, or pertaining to the left.
- the left-hand side of the road
[ترجمه ترگمان] سمت چپ جاده
[ترجمه گوگل] سمت چپ جاده
[ترجمه گوگل] سمت چپ جاده
• (2) تعریف: of or for the left hand.
• hand on the left side of the body; of the left, someone who uses the left hand
left-hand refers to something which is on the left side.
left-hand refers to something which is on the left side.
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] چپ (دست)
جملات نمونه
1. a left-hand punch
مشت با دست چپ
2. he lives in the left-hand house
او در خانه ی سمت چپ زندگی می کند.
3. I hewed him on his neck with my left hand,and he released his hands that seized me by the throat.
[ترجمه ترگمان]دست چپم را محکم به گردن او کوبیدم، و او دست هایش را که گلوی مرا گرفته بود رها کرد
[ترجمه گوگل]من با دست چپم او را روی گردنم گذاشتم و دستانم را گشودم که گلویش را گرفتم
[ترجمه گوگل]من با دست چپم او را روی گردنم گذاشتم و دستانم را گشودم که گلویش را گرفتم
4. His young opponent counters with his left hand.
[ترجمه ترگمان]با دست چپش با دست چپش رد می کند
[ترجمه گوگل]حریف جوان خود را با دست چپ خود محاصره می کند
[ترجمه گوگل]حریف جوان خود را با دست چپ خود محاصره می کند
5. He stopped, shifting his cane to his left hand.
[ترجمه ترگمان]ایستاد و عصایش را به دست چپش گرفت
[ترجمه گوگل]او متوقف شد، انگشت خود را به سمت چپش تغییر داد
[ترجمه گوگل]او متوقف شد، انگشت خود را به سمت چپش تغییر داد
6. Not many people can write with the left hand.
[ترجمه ترگمان]افراد زیادی نمی توانند با دست چپ نامه بنویسند
[ترجمه گوگل]چند نفر نمی توانند با دست چپ نوشتن کنند
[ترجمه گوگل]چند نفر نمی توانند با دست چپ نوشتن کنند
7. He used his left hand as a shield against the reflecting sunlight.
[ترجمه ترگمان]از دست چپش به عنوان سپر در برابر نور خورشید استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]او دست چپ خود را به عنوان یک سپر در برابر نور خورشید منعکس استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او دست چپ خود را به عنوان یک سپر در برابر نور خورشید منعکس استفاده کرد
8. His left hand has been narcotized.
[ترجمه ترگمان]دست چپش narcotized بوده
[ترجمه گوگل]دست چپ او سیگنال خورده است
[ترجمه گوگل]دست چپ او سیگنال خورده است
9. My left hand brushed the wall and found the doorknob.
[ترجمه ترگمان]دست چپم دیوار را لمس کرد و دستگیره در را پیدا کرد
[ترجمه گوگل]دست چپ من دیوار را تمیز کرد و دستگیره را پیدا کرد
[ترجمه گوگل]دست چپ من دیوار را تمیز کرد و دستگیره را پیدا کرد
10. Stand straight and stretch the left hand to the right foot.
[ترجمه ترگمان]صاف بایستید و دست سمت چپ را به پای راست بکشید
[ترجمه گوگل]پای راست و کشیدن دست چپ به پای راست
[ترجمه گوگل]پای راست و کشیدن دست چپ به پای راست
11. Mary disguised her handwriting by writing with her left hand.
[ترجمه ترگمان]مری با دست چپش دستخط خود را پنهان کرد
[ترجمه گوگل]مریم با نوشتن با دست چپ خود، دستخط خود را مخفی کرد
[ترجمه گوگل]مریم با نوشتن با دست چپ خود، دستخط خود را مخفی کرد
12. He married with the left hand.
[ترجمه ترگمان]با دست چپ ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]او با دست چپ ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]او با دست چپ ازدواج کرد
13. His left hand was resting on the table.
[ترجمه ترگمان]دست چپش روی میز استراحت کرده بود
[ترجمه گوگل]دست چپ او روی میز بود
[ترجمه گوگل]دست چپ او روی میز بود
14. He had injured his left hand and was typing one-handed.
[ترجمه ترگمان]دست چپش را مجروح کرده بود و در حال تایپ کردن یک دست بود
[ترجمه گوگل]او دست چپ خود را زخمی کرده بود و یک دست را تایپ کرد
[ترجمه گوگل]او دست چپ خود را زخمی کرده بود و یک دست را تایپ کرد
کلمات دیگر: