کلمه جو
صفحه اصلی

indeed


معنی : واقعا، فعلا، همانا، محققا، براستی، در واقع، حقیقتا، فیالواقع، هر اینه، آره راستی
معانی دیگر : به درستی که، البته، عملا، راستی، اره راستی

انگلیسی به فارسی

در واقع، واقعا، حقیقتا، براستی، همانا، محققا، فیالواقع، فعلا، هر اینه، آره راستی


در واقع، به راستی، واقعا، حقیقتا، جدی، جدا، البته، مسلما، فی الواقع


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: without any question or doubt; truly; in fact.
مترادف: actually, certainly, in fact, in reality, really, surely, truly, undoubtedly
مشابه: amen, by far, definitely, of course, positively

- She was indeed the best swimmer on the team.
[ترجمه آرش یعقوبی] آن دختر/زن بهترین شناگر در تیم بود.
[ترجمه ngr] در واقع ان زن بهترین شناگر در تیم بود
[ترجمه Mobina] او حقیقتا بهترین شناگر تیم بود.
[ترجمه Yeganeh] البته که او بهترین شناگر زن در ان تیم بود.
[ترجمه ترگمان] او در واقع بهترین شناگر در تیم بود
[ترجمه گوگل] او در واقع بهترین شناگر تیم بود
- He had indeed stolen the jewels, but no one was ever able to prove it.
[ترجمه ngr] در واقع او جواهرات را دزدیده بود اما کسی نتوانست این را ثابت کند
[ترجمه ترگمان] او واقعا جواهرات را دزدیده بود، اما هیچ کس نمی توانست آن را ثابت کند
[ترجمه گوگل] او در واقع جواهرات را دزدیده بود، اما هیچکس توانست آن را اثبات کند
- You're right. These are delicious pastries indeed!
[ترجمه دکتر ع] حق با شماست! این ها واقعا شیرینی های خوشمزه ای است
[ترجمه ترگمان] حق با توئه !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه گوگل] حق با شماست این واقعا شیرینی خوشمزه است!
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to express a strong reaction of agreement, doubt, surprise or the like to what someone has just said.
مترادف: honestly, really
مشابه: definitely, oh

- Indeed! Well, if he seriously thinks he's qualified to do my job, he's very much mistaken!
[ترجمه کیانا] واقعا؟ خوب اگر او جدا فکر می کند که شایستگی انجام کار مرا دارد، خیلی اشتباه می کند!
[ترجمه ترگمان] !! !! !! !! ! خوب، اگر او جدا فکر می کند که او شایستگی این کار را دارد که کار من را انجام بدهد، خیلی اشتباه می کند!
[ترجمه گوگل] در واقع! خوب، اگر او به طور جدی فکر می کند که او مجاز به انجام کار من است، او بسیار اشتباه است!

• surely; in fact; truthfully; actually, really
really?, truly? (used to express surprise, irony, disbelief, etc.)
you use indeed to confirm or agree with something that has just been said.
you use indeed at the end of a clause to give extra force to the word `very', or to emphasize a particular word.
you also use indeed when adding information which strengthens the point you have already made.
you can also use indeed to express anger or scorn; used in spoken english.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] واضح است

مترادف و متضاد

واقعا (قید)
actually, really, indeed, quite, simply, verily, bodily, veritably

فعلا (قید)
actually, indeed, now, presently, nonce

همانا (قید)
indeed, certainly

محققا (قید)
indeed, certainly, surely

براستی (قید)
really, indeed, verily, truly, certes

در واقع (قید)
indeed

حقیقتا (قید)
indeed, simply, verily, veritably

فی الواقع (قید)
indeed

هر اینه (قید)
indeed, verily

آره راستی (قید)
indeed

actually


Synonyms: absolutely, amen, certainly, doubtlessly, easily, even, for real, in point of fact, in truth, much, naturally, of course, positively, really, strictly, surely, sure thing, to be sure, truly, undeniably, undoubtedly, verily, veritably, very, very much, well


جملات نمونه

I was indeed glad to see you.

واقعاً از دیدنت خوشحال شدم.


Yes, indeed!

بله، واقعاً!


1. he is indeed a gentleman
او واقعا آقا است.

2. i was indeed glad to see you
واقعا از دیدن تو خوشحال شدم.

3. time proved that he was indeed right
زمانه ثابت کرد که واقعا حق با او بوده.

4. a friend in need, a friend indeed
دوست آن باشد که گیرد دست دوست،در پریشان حالی و درماندگی.

5. without you, life will be empty indeed
بی تو راستی زندگی بی معنی خواهد بود.

6. a friend in need, a friend indeed
دوست آن باشد که گیرد دست دوست / در پریشان حالی و درماندگی

7. she believed that the best physician is indeed nature
او معتقد بود که بهترین درمانگر همانا طبیعت است.

8. A friend in need is a friend indeed.
[ترجمه محمد راتب] یک دوست به روز ضرورت. است یک دوست واقعی .
[ترجمه Hermione] دوستی که در نیاز ها و درماندگی ها باشد دوستی حقیقی است.
[ترجمه ترگمان]دوستی در واقع یک دوست است
[ترجمه گوگل]دوست داری دوست واقعی است

9. 'Do you agree?' 'Indeed I do / Yes, indeed. '
[ترجمه ترگمان]موافقی؟ بله، واقعا همین طور است
[ترجمه گوگل]آیا شما موافق هستید؟ 'در واقع من / بله، در واقع '

10. If you doubt yourself, then indeed you stand on shaky ground.
[ترجمه ترگمان]اگر به خودت شک داری، پس در واقع روی زمین لرزان خواهی ایستاد
[ترجمه گوگل]اگر خودتان شک داشته باشید، حقیقتا شما در زمین لرزه ایستاده اید

11. I was indeed very glad to hear the news.
[ترجمه ترگمان]واقعا از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم
[ترجمه گوگل]واقعا خوشحال شدم که این خبر را می شنوم

12. A friend in need is a friend in indeed.
[ترجمه ترگمان]دوستی در واقع یک دوست است
[ترجمه گوگل]دوست داری دوست واقعی است

13. This was indeed the most memorable day of my life.
[ترجمه حمید سرفرازیان] امروز ، حقیقتا به یاد ماندنی ترین روز زندگی من بود.
[ترجمه ترگمان]این واقعا مهم ترین روز زندگی من بود
[ترجمه گوگل]این در واقع روز به یاد ماندنی زندگی من بود

14. Later, he admitted that the payments had indeed been made.
[ترجمه ترگمان]بعدا، اعتراف کرد که payments واقعا ساخته شده است
[ترجمه گوگل]بعدها، او پذیرفت که پرداخت ها واقعا ساخته شده اند

15. The blood tests prove that Vince is indeed the father.
[ترجمه ترگمان]آزمایش خون ثابت میکنه وینس واقعا پدرشه
[ترجمه گوگل]آزمایش خون نشان می دهد که وینس در واقع پدر است

16. That was indeed a pretty kettle of fish.
[ترجمه ترگمان]این واقعا یک ک تری بسیار بزرگ از ماهی بود
[ترجمه گوگل]این واقعا یک کتری ماهی بود

17. It is indeed a remarkable achievement.
[ترجمه سروش] واقعا دستاورد چشمگیری هست
[ترجمه ترگمان]این دستاورد بزرگی است
[ترجمه گوگل]این در واقع یک دستاورد قابل توجه است

18. I didn't mind. Indeed, I was pleased.
[ترجمه ترگمان]اهمیتی نمی دادم در واقع، خوشحال بودم
[ترجمه گوگل]من ذهن نداشتم واقعا خوشحال شدم

He is indeed a gentleman.

او واقعاً آقا (شخص محترمی) است.


پیشنهاد کاربران

به ظن قوی

عملا

Indeed==Infact == در واقع

Yes indeed میشه بله کاملا درسته یا کاملاااااا

همینو بگو

بی گمان ( رسمی )
راست اش را بخواهید ( عامیانه )

همینطوره

در عمل

واقعا - دقیقا - حقیقتا - به راستی
معمولا تک و تنها میادش و بعدش یه نقطه میاد. تقریبا مثل periodt میمونه

درواقع

راستی که . . .

در عوض

Actually:difinetely:absoulotly::veirly

بی شک

همانا

قطعا

کلمه indeed به تنهایی برای تایید حرف طرف مقابل استفاده میشه به معنی: قطعا همینطوره

همچنین

در اصل

در حقیقت

به راستی ( الحق ، واقعا )

After all

حقیقتا

به راستی

به تنهایی به معنای "بله البته"

البته

دقیقاً، حقیقتاً

گاهی نیازی به معنی کردن indeed نیست.

بی گمان
راست اش را بخواهید. . .
راست اش. . .
راست اش این است که. . .

میتوان بعد از very adjective از indeed استفاده کنیم. جهت نشان دادن اهمیت موضوع
مثال: the film was very boring indeed

تازه!
مثال: نه تنها ناراحت نشدم، تازه خوشحال هم شدم!


کلمات دیگر: