کلمه جو
صفحه اصلی

incommensurability


معنی : عدم تقارن، تباین، گنگی، سنجش ناپذیری
معانی دیگر : گنگی، تباین، عدم تقارن، سنجش ناپذیری

انگلیسی به فارسی

گنگی، تباین، عدم تقارن، سنجش ناپذیری


نامساعد بودن، گنگی، عدم تقارن، سنجش ناپذیری، تباین


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being not commensurable; condition of being uncomparable; incapability of being measured opposite a common criterion

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مقیاس ناپذیری طول ها

مترادف و متضاد

عدم تقارن (اسم)
asymmetry, incommensurability

تباین (اسم)
contrast, inconsistency, inconsistence, incommensurability, divergence, heterogeny

گنگی (اسم)
incommensurability

سنجش ناپذیری (اسم)
incommensurability

پیشنهاد کاربران

قیاس ناپذیری


کلمات دیگر: