قانون ـ فقه : وصول مطالبات سوخت شده
reviving
قانون ـ فقه : وصول مطالبات سوخت شده
انگلیسی به فارسی
احیای، زنده شدن، احیا کردن، احیا شدن، بهوش اوردن، دوباره دایر شدن، دوباره رواج پیدا کردن، نیروی تازه دادن، باز جان بخشیدن، بهوش امدن
جملات نمونه
1. she kept reviving the scene in her mind
او مرتبا آن صحنه را در فکر خود مرور می کرد.
پیشنهاد کاربران
یعنی احیا کردن چیزی - نیرو گرفتن دوباره - به قول معروف جون گرفتن
کلمات دیگر: