کلمه جو
صفحه اصلی

granted that


فر­میکنیم که، فر­میکنیم که - - - - - - -

جملات نمونه

1. Granted that the firm has not broken the law, is the law what it should be?
[ترجمه ترگمان]درست است که این شرکت قانون را نقض نکرده است، آیا این قانون است که باید باشد؟
[ترجمه گوگل]تصریح کرد که این شرکت قانون را نقض نکرده است، آیا قانون این است که باید باشد؟

2. Do not take it for granted that the board of the directors will approve of the plan.
[ترجمه ترگمان]قبول نکنید که هیات مدیره این طرح را تایید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این را قبول نکنید که هیئت مدیره این طرح را تصویب کند

3. Granted that you are correct, you may find it hard to prove your point.
[ترجمه ترگمان]درست است که شما صحیح و سالم هستید و می توانید ثابت کنید که منظور شما چیست
[ترجمه گوگل]به شما اطمینان می دهم که شما صحیح هستید، ممکن است دشوار به اثبات نقطه ی خود دقت کنید

4. The magistrates granted that the charity was justified in bringing the action.
[ترجمه ترگمان]قضات حکم کردند که این موسسه خیریه در آوردن این اقدام موجه است
[ترجمه گوگل]مأمورین اعطاء این خیریه را در آوردن این اقدام توجیه کردند

5. We took it for granted that there would be some rooms available at the hotel but we were wrong.
[ترجمه ترگمان]ما قبول کردیم که تعدادی اتاق در هتل وجود داشته باشد، اما ما اشتباه می کردیم
[ترجمه گوگل]ما این را به عهده گرفتیم که برخی از اتاق ها در هتل وجود دارد، اما ما اشتباه کردیم

6. She seemed to take it for granted that I would go with her to New York.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید قبول کرده که من با او به نیویورک می روم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که آن را به عهده دارد که من با او به نیویورک بروید

7. I just took it for granted that he'd always be around.
[ترجمه ترگمان]من فقط اینو قبول کردم که اون همیشه این اطراف بوده
[ترجمه گوگل]من فقط آن را به عهده گرفتم که او همیشه در اطراف است

8. I just took it for granted that you had been told about this.
[ترجمه ترگمان]من فقط اینو قبول کردم که تو در این مورد بهم گفته بودی
[ترجمه گوگل]من فقط آن را تصویب کردم که شما در مورد این گفته شده بود

9. He seemed to take it for granted that he should speak as a representative.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به نظر می رسد که او به عنوان نماینده صحبت می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او به عنوان یک نماینده صحبت می کرد

10. Granted that it is a simple test to perform, it should be easy to get results quickly.
[ترجمه ترگمان]درست است که انجام این کار یک تست ساده است، باید به راحتی نتایج را به دست آورد
[ترجمه گوگل]با توجه به این که یک آزمون ساده برای انجام آن، باید نتایج سریع را آسان کند

11. I take it for granted that they have arrived there already.
[ترجمه ترگمان]من قبول دارم که آن ها قبلا به آنجا رسیده اند
[ترجمه گوگل]من آن را به رسمیت شناخته شده است که آنها در آنجا وارد شده است

12. He just took it for granted that he would pass the exam.
[ترجمه ترگمان]او فقط به این نتیجه رسیده بود که امتحان را قبول خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او فقط به عهده گرفت که امتحان را امتحان کند

13. He took it for granted that he would get the job, and so he was very surprised when he didn't.
[ترجمه ترگمان]او قبول کرد که این شغل را به دست خواهد آورد، بنابراین وقتی این کار را نکرد خیلی تعجب کرد
[ترجمه گوگل]او تصدیق کرد که او این کار را دریافت می کند، و بنابراین او بسیار شگفت زده شد، زمانی که او این کار را نکرد

14. We must not take it for granted that the board of the directors will approve of the investment plan.
[ترجمه ترگمان]ما نباید این مساله را مسلم فرض کنیم که هیات مدیره آن طرح سرمایه گذاری را تایید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]ما نباید تصور کنیم که هیئت مدیره طرح سرمایه گذاری را تأیید می کند

15. I took it for granted that we should build new roads.
[ترجمه ترگمان]من قبول کردم که باید جاده های جدیدی بسازیم
[ترجمه گوگل]من آن را به عهده گرفتم که ما باید جاده های جدید را بسازیم

پیشنهاد کاربران

به فرض که


کلمات دیگر: