کلمه جو
صفحه اصلی

worse luck


بدبختانه، متاسفانه

جملات نمونه

1. The worse luck now, the better another time.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، بخت و اقبال بدتر، حالا بهتر است
[ترجمه گوگل]شانس بدتر هم اکنون بهتر است

2. I've got to work on Saturday, worse luck.
[ترجمه Najmeh] متاسفانه، شنبه باید کار کنم
[ترجمه ترگمان]روز شنبه باید کار کنم، بد شانسی
[ترجمه گوگل]من باید روز شنبه کار کنم، شانس بدتر

3. I shall have to miss the party, worse luck!
[ترجمه ترگمان]باید مهمانی را از دست بدهم، بد بخت!
[ترجمه گوگل]من باید از دست حزب، بدتر شانس!

4. I've got one more year of college, worse luck!
[ترجمه ترگمان]یک سال دیگر هم کالج دارم، بد شانسی!
[ترجمه گوگل]من یک سال دیگر از کالج، شانس بدتری دارم!

5. Nearly all gone now, worse luck, and the guv'nor's arrived to read the riot act.
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه از بین رفته بودند، بخت و اقبال بدتر بود، و او هم برای خواندن پرده آشوب به آنجا نیامده بود
[ترجمه گوگل]تقریبا همه هم اکنون رفته اند، شانس بدتری دارند، و گنوور وارد عمل شورش شد

6. Worse luck on the voters who have to contend with the most challenging of ballot papers.
[ترجمه ترگمان]بدتر از آن این است که رای دهندگانی که باید با چالش برانگیزترین برگه رای مخالف باشند
[ترجمه گوگل]موفق ترین رأی دهندگان که بایستی با چالش برانگیزترین مقالات رای گیری مبارزه کنند

7. Bad luck for Venus, worse luck for the 000 fans, but hey, what can you do?
[ترجمه ترگمان]بدشانسی برای زهره، بخت بد برای ۱۰۰۰ تا طرفدار داره، اما هی، تو چی کار می تونی بکنی؟
[ترجمه گوگل]شانس بد برای ونوس، شانس موفقیت برای طرفداران 000، اما هی، چه کاری می توانید انجام دهید؟

8. You're a bad agent and you're worse luck.
[ترجمه ترگمان]تو یه مامور بد هستی و شانس بدتری هم داری
[ترجمه گوگل]شما عامل بدی هستید و شانس بدتری دارید

9. I have to go to secretarial school, worse luck.
[ترجمه ترگمان]، من باید برم مدرسه منشیگری، شانس بدتری هم دارم
[ترجمه گوگل]من باید به مدرسه دبیرستان برویم، شانس بدتر

10. She had worse luck when she tried to fix the plumbing alone.
[ترجمه ترگمان]وقتی سعی کرد لوله کشی را درست کند حالش بدتر شده بود
[ترجمه گوگل]او هنگامی که سعی کرد تنها لوله کشی را تصحیح کند، شانس بدتری داشت

11. Perhaps I am coarse too, worse luck!
[ترجمه ترگمان]شاید من هم خشن و بد بخت هستم!
[ترجمه گوگل]شاید من هم ضعیف هستم، شانس بدتر!

12. It'started to rain, worse luck, so we went home.
[ترجمه ترگمان]باران شروع به باریدن کرد، بدتر از بخت بد، بنابراین به خانه برگشتیم
[ترجمه گوگل]شروع به باران، شانس بدتر، بنابراین ما به خانه رفتیم

13. You go up there with the wrong attitude and come out with worse luck than you had before.
[ترجمه ترگمان]با این رفتار غلط از اینجا برو و با بخت بد از پیش خودت بیرون بیا
[ترجمه گوگل]شما با نگرش غلطی روبرو میشوید و با موفقیت بدتر از آنچه قبلا داشتید بیرون میروید

14. She had to get up at 5 am the next day, worse luck.
[ترجمه ترگمان] اون باید ساعت ۵ صبح بیدار می شد، بد شانسی
[ترجمه گوگل]او مجبور شد روز بعد 5 صبح بیدار شود، بدتر از آن


کلمات دیگر: