باکمال جدو جهد، برای جان به در بردن
for dear life
باکمال جدو جهد، برای جان به در بردن
انگلیسی به فارسی
برای زندگی عزیزم
جملات نمونه
1. She hung on for dear life.
[ترجمه ترگمان] اون به زندگی عزیزم ادامه داد
[ترجمه گوگل]او برای زندگی عزیزم آواز خواند
[ترجمه گوگل]او برای زندگی عزیزم آواز خواند
2. She was holding on to the rope for dear life.
[ترجمه ترگمان]او طناب را برای زندگی گرامی نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]او برای زندگی عزیزش به طناب برگشته بود
[ترجمه گوگل]او برای زندگی عزیزش به طناب برگشته بود
3. Sherman held onto the bar for dear life.
[ترجمه ترگمان]شر من برای زندگی عزیز به بار آمده بود
[ترجمه گوگل]شرمن برای زندگی عزیزش در نوار حضور داشت
[ترجمه گوگل]شرمن برای زندگی عزیزش در نوار حضور داشت
4. The girl shut her eyes and gripped back for dear life.
[ترجمه ترگمان]دختر چشمانش را بست و به زندگی عزیزم چسبید
[ترجمه گوگل]دختر چشمانش را بسته و برای زندگی عزیزش را بست
[ترجمه گوگل]دختر چشمانش را بسته و برای زندگی عزیزش را بست
5. The crew held on for dear life in anticipation of the collision.
[ترجمه ترگمان]خدمه پیش از تصادف به دنبال جان عزیزش بودند
[ترجمه گوگل]این خدمه در انتظار پیشروی برای زندگی شان بود
[ترجمه گوگل]این خدمه در انتظار پیشروی برای زندگی شان بود
6. Cody smiled shyly, gripping my hand for dear life.
[ترجمه ترگمان]کودی با کمرویی لبخند زد و دستم را برای زندگی عزیزم چنگ زد
[ترجمه گوگل]کودی لبخندی زد و لبخند زد و دستم را برای زندگی عزیزم گرفت
[ترجمه گوگل]کودی لبخندی زد و لبخند زد و دستم را برای زندگی عزیزم گرفت
7. She held on to the tree for dear life.
[ترجمه ترگمان]او برای زندگی گرامی خود را به درخت تکیه داده بود
[ترجمه گوگل]او برای زندگی عزیزم به درخت برگشته است
[ترجمه گوگل]او برای زندگی عزیزم به درخت برگشته است
8. He was running for dear life.
[ترجمه ترگمان] اون داشت برای زندگی عزیزم فرار می کرد
[ترجمه گوگل]او برای زندگی عزیز زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او برای زندگی عزیز زندگی می کرد
9. And he catches her, holding onto her for dear life.
[ترجمه ترگمان]و او او را می گیرد، و او را به خاطر زندگی گرامی نگه می دارد
[ترجمه گوگل]و او را جلب می کند، نگه داشتن او را برای زندگی عزیزم
[ترجمه گوگل]و او را جلب می کند، نگه داشتن او را برای زندگی عزیزم
10. He ran for dear life toward his house.
[ترجمه ترگمان]اون برای زندگی dear به سمت خونه اش فرار کرد
[ترجمه گوگل]او برای زندگی عزیزم به خانه اش زد
[ترجمه گوگل]او برای زندگی عزیزم به خانه اش زد
11. Clinging to his picture for dear life.
[ترجمه ترگمان] به عکسش برای زندگی عزیزم
[ترجمه گوگل]چسبیدن به تصویر خود را برای زندگی عزیزم
[ترجمه گوگل]چسبیدن به تصویر خود را برای زندگی عزیزم
12. She grasped the side of the boat and hung on for dear life .
[ترجمه ترگمان]او کنار قایق را گرفت و بر روی زندگی عزیزم آویخت
[ترجمه گوگل]او سمت چپ را درک کرد و برای زندگی عزیزم آویزان شد
[ترجمه گوگل]او سمت چپ را درک کرد و برای زندگی عزیزم آویزان شد
13. As the ship began to tilt, we clung on for dear life.
[ترجمه ترگمان]وقتی کشتی شروع به کج شدن کرد، ما به زندگی dear ادامه دادیم
[ترجمه گوگل]همانطور که کشتی شروع به شیب کرد، ما برای زندگی عزیزمان پیوستیم
[ترجمه گوگل]همانطور که کشتی شروع به شیب کرد، ما برای زندگی عزیزمان پیوستیم
14. I made for the life raft and hung on for dear life.
[ترجمه ترگمان]من از قایق نجات پیدا کردم و به زندگی عزیزم ادامه دادم
[ترجمه گوگل]من برای کلاه زندگی ساختم و برای زندگی عزیزم آویزان شدم
[ترجمه گوگل]من برای کلاه زندگی ساختم و برای زندگی عزیزم آویزان شدم
15. The playing throughout the evening was truly superb, every instrumentalist bowing and blowing and thumping as though for dear life.
[ترجمه ترگمان]بازی در سراسر شب واقعا عالی بود، هر instrumentalist تعظیم و تالاپ and، گویی برای زندگی عزیز
[ترجمه گوگل]بازی در طول شب واقعا فوق العاده بود، هر سازنده ای که لگد می زد و دم می کشید و همانطور که برای زندگی عزیزم می لرزید
[ترجمه گوگل]بازی در طول شب واقعا فوق العاده بود، هر سازنده ای که لگد می زد و دم می کشید و همانطور که برای زندگی عزیزم می لرزید
پیشنهاد کاربران
از ترس جان
کلمات دیگر: