کلمه جو
صفحه اصلی

on balance


با در نظر گرفتن همه ی جوانب، به هر حال

جملات نمونه

1. On balance, the book is a friendly, down-to-earth introduction to physics.
[ترجمه ترگمان]در تعادل، کتاب یک مقدمه دوستانه، پایین به زمین برای فیزیک است
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، این کتاب یک مقدمه دوستانه و پایه به فیزیک است

2. I would say that, on balance, it hasn't been a bad year.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، در حالت تعادل، سال بدی نبوده
[ترجمه گوگل]من می توانم بگویم، به طور خلاصه، سال بدی نبوده است

3. On balance he agreed with Christine.
[ترجمه ترگمان]او در مورد تعادل با کریستین موافقت کرد
[ترجمه گوگل]در تعادل با کریستین موافقت کرد

4. On balance, the company has had a successful year.
[ترجمه ترگمان]در توازن، این شرکت یک سال موفق بوده است
[ترجمه گوگل]در تعادل، این شرکت سال خوبی داشته است

5. Their suggestion has, on balance, proved practicable.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد آن ها، روی تعادل، عملی است
[ترجمه گوگل]پیشنهادات آنها، به تعادل، ثابت می شود عملی است

6. I think on balance I prefer the old system.
[ترجمه ترگمان]من به تعادل فکر می کنم که سیستم قدیمی را ترجیح می دهم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم در تعادل من سیستم قدیمی را ترجیح می دهم

7. On balance biotechnology should be good news for developing countries.
[ترجمه ترگمان]در زمینه تعادل بیوتکنولوژی باید اخبار خوبی برای کشورهای در حال توسعه باشد
[ترجمه گوگل]در تعادل بیوتکنولوژی باید اخبار خوبی برای کشورهای در حال توسعه باشد

8. On balance the economy of the dispatching countries would have benefited more by employing its human resources than by expelling them.
[ترجمه ترگمان]در تعادل، اقتصاد کشورهای اعزام با به کارگیری منابع انسانی اش بیشتر از بیرون راندن آن ها سود می برد
[ترجمه گوگل]در تعادل اقتصاد کشور های اعزام، با استفاده از منابع انسانی خود، از طریق اخراج آنها بیشتر سود خواهد برد

9. On balance contestability has increased, partly explaining the decline in profitability.
[ترجمه ترگمان]تعادل contestability افزایش یافت و تا حدی کاهش سودآوری را توضیح داد
[ترجمه گوگل]رقابت پذیری بالقوه افزایش یافته است، که بخشی از کاهش سودآوری را توضیح می دهد

10. The Committee concluded, on balance, in favour of the second set of arguments.
[ترجمه ترگمان]کمیته به نفع مجموعه دوم بحث ها خاتمه یافت
[ترجمه گوگل]کمیته به طور خلاصه به توافق مجموعه دوم استدلال ها منجر شد

11. Students have been very responsible, on balance, when choosing courses to provide a broad education.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در هنگام انتخاب دوره هایی برای ارائه آموزش گسترده، مسئول هستند
[ترجمه گوگل]دانشجویان در هنگام انتخاب دوره های آموزشی برای ارائه آموزش گسترده ای بسیار موثر بوده اند

12. On balance, however, the predator/prey theory of dinosaur endothermy does seem to be one of Bakker's stronger points.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر می رسد که نظریه شکارچی \/ شکار دایناسور یکی از نکات قوی تر بکر است
[ترجمه گوگل]با این حال، تعادل، با این حال، تئوری شکار / طعمه اندومتری دایناسور به نظر می رسد یکی از نکات قوی Bakker است

13. On balance, however, Gramm should still win.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Gramm هنوز باید برنده شود
[ترجمه گوگل]با این حال، گرما هنوز هم باید برنده شود

14. While Nie believes the Internet is, on balance, making employees more productive, other experts disagree.
[ترجمه ترگمان]در حالی که Nie بر این باور است که اینترنت در تعادل است و کارمندان را کارآمدتر می سازد
[ترجمه گوگل]در حالی که نای معتقد است که اینترنت، در مجموع، کارکنان را بیشتر تولید می کند، متخصصان دیگر مخالف هستند

پیشنهاد کاربران

روی هم رفته

نهایتا - بعد از درنظر گرفتن تمام جوانب

بطور کلی، در مجموع

به طور کلی



کلمات دیگر: