(روانکاوی) اصل واقعیت، پروز هست بینی
reality principle
(روانکاوی) اصل واقعیت، پروز هست بینی
انگلیسی به فارسی
(روانکاوی) اصل واقعیت، پروز هست بینی
جملات نمونه
1. The reality principle does not dethrone the pleasure principle, but rather safeguards it.
[ترجمه ترگمان]اصل واقعیت این اصل لذت را از بین نمی برد، بلکه آن را به جای آن که از آن محافظت کند
[ترجمه گوگل]اصل واقعیت، اصل رضایت را خنثی نمی کند، بلکه آن را حفظ می کند
[ترجمه گوگل]اصل واقعیت، اصل رضایت را خنثی نمی کند، بلکه آن را حفظ می کند
2. The ego acts upon the "reality principle", and it is the task of the ego to keep a balance between those opposing forces and maintain the individual healthy human being.
[ترجمه ترگمان]ضمیر بر اصل \"اصل واقعیت\" عمل می کند، و وظیفه نفس حفظ تعادل بین آن نیروهای مخالف و حفظ سلامت فردی سالم است
[ترجمه گوگل]نفس بر اصل 'واقعیت' عمل می کند، وظیفه نفس است تا توازن میان نیروهای متضاد و حفظ فرد انسان سالم را حفظ کند
[ترجمه گوگل]نفس بر اصل 'واقعیت' عمل می کند، وظیفه نفس است تا توازن میان نیروهای متضاد و حفظ فرد انسان سالم را حفظ کند
3. Freud relates this as the reality principle.
[ترجمه ترگمان]فروید این را اصل واقعیت می داند
[ترجمه گوگل]فروید این را به عنوان اصل واقعیت ارتباط می دهد
[ترجمه گوگل]فروید این را به عنوان اصل واقعیت ارتباط می دهد
4. This powerful formula can surely represent the reality principle of the universe.
[ترجمه ترگمان]این فرمول قدرتمند می تواند به طور حتم اصل واقعیت عالم را نشان دهد
[ترجمه گوگل]این فرمول قدرتمند مطمئنا می تواند اصل واقعیت جهان را نمایندگی کند
[ترجمه گوگل]این فرمول قدرتمند مطمئنا می تواند اصل واقعیت جهان را نمایندگی کند
5. Although the novels violated the reality principle, they still belonged to the current events novels proceeding from . . .
[ترجمه ترگمان]با اینکه رمان های تخطی از اصل واقعیت را نقض کرده اند، اما هنوز به رمان های اخیر که از آن برمی گردند، تعلق دارند
[ترجمه گوگل]گرچه رمان ها اصل واقعیت را نقض می کردند، اما هنوز به رشته های جاری فعلی مربوط می شد
[ترجمه گوگل]گرچه رمان ها اصل واقعیت را نقض می کردند، اما هنوز به رشته های جاری فعلی مربوط می شد
6. Although the novels violated the reality principle, they still belonged to the current events novels proceeding from the evidence and fairness.
[ترجمه ترگمان]با اینکه رمان های تخطی از اصل واقعیت را نقض کرده اند، اما هنوز به رمان های اخیر مربوط به جریان از شواهد و عدالت تعلق دارند
[ترجمه گوگل]گرچه رمان ها اصل واقعیت را نقض می کردند، هنوز هم به روندهای وقایع کنونی مربوط می شدند که از شواهد و عدالت استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]گرچه رمان ها اصل واقعیت را نقض می کردند، هنوز هم به روندهای وقایع کنونی مربوط می شدند که از شواهد و عدالت استفاده می کردند
7. Although the novels violated the reality principle, they still belonged to the current events novels proceeding from the evidence. . .
[ترجمه ترگمان]با اینکه رمان های تخطی از اصل واقعیت را نقض کرده اند، اما هنوز به رمان های اخیر که از شواهد می رسد تعلق دارند
[ترجمه گوگل]گرچه رمانها اصل اصل واقعیت را نقض می کردند، اما هنوز به روندهای حوادث فعلی مربوط می شدند که از شواهد استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]گرچه رمانها اصل اصل واقعیت را نقض می کردند، اما هنوز به روندهای حوادث فعلی مربوط می شدند که از شواهد استفاده می کردند
8. The ego operates on the reality principle.
[ترجمه ترگمان]ضمیر با اصل واقعیت عمل می کند
[ترجمه گوگل]نفس بر اساس واقعیت عمل می کند
[ترجمه گوگل]نفس بر اساس واقعیت عمل می کند
9. Behind the reality principle lies the fundamental fact of Scarcity.
[ترجمه ترگمان]در ورای اصل واقعیت، اصل اساسی کمیابی وجود دارد
[ترجمه گوگل]پشت سر اصل واقعیت واقعیت اساسی کمبود است
[ترجمه گوگل]پشت سر اصل واقعیت واقعیت اساسی کمبود است
10. And it works on the "Reality Principle. "
[ترجمه ترگمان]و این اثر بر روی \"اصل حقیقت\" اثر می گذارد
[ترجمه گوگل]و آن را در اصل 'واقعیت' کار می کند '
[ترجمه گوگل]و آن را در اصل 'واقعیت' کار می کند '
11. And if Freud contrasts the reality principle with the pleasure principle, it is precisely in so far as reality is defined as desexualized.
[ترجمه ترگمان]و اگر فروید اصل واقعیت را با اصل لذت مقایسه کند، دقیقا همان طور است که واقعیت به عنوان desexualized تعریف می شود
[ترجمه گوگل]و اگر فروید اصل اصل واقعیت را با اصل لذت مقابله کند، دقیقا به این معنا است که واقعیت به صورت دسیکالی تعریف شده است
[ترجمه گوگل]و اگر فروید اصل اصل واقعیت را با اصل لذت مقابله کند، دقیقا به این معنا است که واقعیت به صورت دسیکالی تعریف شده است
12. RME has six teaching principles: activity principle, reality principle, level principle, inter-twinement principle, interaction principle and guidance principle.
[ترجمه ترگمان]RME دارای شش اصل آموزشی است: اصل فعالیت، اصل واقعیت، اصل سطح، اصل متقابل، اصل تعامل و اصول راهنما
[ترجمه گوگل]RME دارای شش اصل تدریس اصول فعالیت، اصل واقعیت، اصل سطح، اصل اتصال بین، اصل تعامل و اصل هدایت است
[ترجمه گوگل]RME دارای شش اصل تدریس اصول فعالیت، اصل واقعیت، اصل سطح، اصل اتصال بین، اصل تعامل و اصل هدایت است
13. Issue advocates designers discovery, feelings and needs, so that to a greater extent the awareness of designers is shown in the area of the image without interference of the reality principle.
[ترجمه ترگمان]طرفداران مساله، کشف، احساسات و نیازها، به گونه ای که آگاهی از طراحان در حوزه تصویر بدون دخالت اصل واقعیت نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]مسئله، طراحان را کشف، احساسات و نیازهای خود می کند، به طوری که بیشتر آگاهی از طراحان در ناحیه تصویر بدون دخالت اصل واقعیت نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]مسئله، طراحان را کشف، احساسات و نیازهای خود می کند، به طوری که بیشتر آگاهی از طراحان در ناحیه تصویر بدون دخالت اصل واقعیت نشان داده می شود
14. He's being a good dad to Jessica and some sort of reality principle to Joey.
[ترجمه ترگمان]اون پدر خوبی برای \"جسیکا\" و یه جور اصل واقعیت برای جوئی بوده
[ترجمه گوگل]او پدر خوبی برای جسیکا و نوعی اصل واقعیت به جوی است
[ترجمه گوگل]او پدر خوبی برای جسیکا و نوعی اصل واقعیت به جوی است
پیشنهاد کاربران
اصل واقعیت
کلمات دیگر: