کلمه جو
صفحه اصلی

comfortably


به اسودگی، براحتی، بااسایش خاطر

انگلیسی به فارسی

به راحتی


انگلیسی به انگلیسی

• in a relaxed manner, at ease; spaciously

جملات نمونه

1. she is comfortably fixed for life
زندگی او در کمال رفاه تا آخر عمر فراهم است.

2. he had couched himself comfortably on the bed and was reading a book
او با آسودگی روی بستر قرار گرفته بود و کتاب می خواند.

3. in order to exist comfortably
برای راحت زیستن

4. as far as money was concerned she was comfortably circumstanced
از نظر مالی در رفاه بود.

5. he labors hard so that his family can live comfortably
او سخت کار می کند تا خانواده اش در رفاه باشند.

6. All the rooms were comfortably furnished.
[ترجمه ترگمان]همه اتاق ها به راحتی مبله شده بودند
[ترجمه گوگل]تمام اتاق ها به راحتی مبله شده اند

7. The river was too wide to swim across comfortably.
[ترجمه ترگمان]رودخانه انقدر عریض بود که بتواند به راحتی شنا کند
[ترجمه گوگل]رودخانه بیش از حد وسیع بود تا راحت شنا کند

8. She is comfortably cocooned in pillows.
[ترجمه ترگمان]او به راحتی در بالش ها فرورفته است
[ترجمه گوگل]او به راحتی در بالش پاره شده است

9. The hotel is modern and comfortably furnished .
[ترجمه ترگمان]هتل امروزی است و به راحتی مبله شده
[ترجمه گوگل]هتل مدرن و به راحتی مبله شده است

10. He seated himself comfortably at the foot of the bed.
[ترجمه ترگمان]روی تخت نشست
[ترجمه گوگل]او به راحتی در پای تخت نشسته بود

11. The House voted by 327 votes to 9 comfortably exceeding the required two-thirds majority.
[ترجمه ترگمان]مجلس با ۳۲۷ رای موافق به ۹ رای موافق از اکثریت دو سوم رای اکثریت آرا رای داد
[ترجمه گوگل]مجلس با 327 رأی به 9 رأی داد که به راحتی بیش از اکثریت دو سوم مورد نیاز است

12. If you're all sitting comfortably, then I'll begin.
[ترجمه ترگمان]اگر همه شما راحت بنشینید، من شروع می کنم
[ترجمه گوگل]اگر همه شما به راحتی نشسته اید، من شروع می کنم

13. They were soon chatting comfortably with each other.
[ترجمه ترگمان]خیلی زود با هم گپ می زدند
[ترجمه گوگل]آنها خیلی زود با یکدیگر صحبت می کردند

14. His means permit him to live comfortably.
[ترجمه ترگمان]به این معنی است که به او اجازه می دهد که راحت زندگی کند
[ترجمه گوگل]به این معنی است که او اجازه می دهد راحت زندگی کند

15. They are now comfortably established in their new house.
[ترجمه ترگمان]اکنون در خانه جدیدشان به راحتی در آنجا مستقر شده اند
[ترجمه گوگل]آنها اکنون به راحتی در خانه جدید خود تاسیس می شوند

16. This car could comfortably outpace its rivals in a sprint.
[ترجمه ترگمان]این ماشین می توانست با سرعت رقبایش را در یک سرعت پرت کند
[ترجمه گوگل]این خودرو می تواند به راحتی رقیب خود را در یک سرعت بالا

17. He can comfortably afford the extra expense.
[ترجمه ترگمان]اون میتونه هزینه اضافی خرج کنه
[ترجمه گوگل]او می تواند به راحتی هزینه های اضافی را تامین کند

پیشنهاد کاربران

به شکل/صورت آرامش بخشی - به آسودگی - به راحتی - به آرامی خیال - با خیالی راحت - با آسایش خاطر - با دلی سبک - به آسانی عمل - با خاطر جمعی - به دور از نگرانی/دلهره/دلواپسی - با ذهن/خیال راحت - به شادابی و آسودگی - به راحتی - با صراحت گفتن/انجام دادن - به دور از اضطراب - با دلی آرام - با مشقت و آسایش خاطر - به سادگی - به آرامی

e. g They'll have enough money to live comfortably
اونا اینقدری پول داشتن که در راحتی و آسایش کامل زندگی کنن

فارغانه. [ رِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) در حال فراغت و آسایش خاطر :
داشت از تیغ و تیغبازی دست
فارغانه به رود و باده نشست.
نظامی.


کلمات دیگر: