کلمه جو
صفحه اصلی

well timed


بموقع، در وقت مناسب، بهنگام، بجا، بمورد

انگلیسی به فارسی

به موقع، بجا، به مورد، به هنگام، در وقت مناسب


خوب به موقع، بموقع، بجا، بمورد، بهنگام، در وقت مناسب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: occurring at a fitting or appropriate time; opportune.
متضاد: ill-timed
مشابه: propitious, timely

• an action or remark that is well-timed is said or done at the most suitable time.

جملات نمونه

1. a well-timed attack
حمله ای که زمان آن خوب تنظیم شده است

2. My arrival wasn't very well timed.
[ترجمه ترگمان]رسیدن من به موقع مناسب نبود
[ترجمه گوگل]ورود من بسیار به موقع نبود

3. Your remarks were certainly well timed.
[ترجمه ترگمان]حرف های شما به موقع مناسب بود
[ترجمه گوگل]اظهارات شما مطمئنا به موقع بود

4. This campaign is well timed.
[ترجمه ترگمان]این برنامه به خوبی برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]این کمپین به موقع به پایان رسیده است

5. Your contribution could be exceptionally well timed.
[ترجمه ترگمان]مشارکت شما می تواند خیلی خوب برنامه ریزی شده باشد
[ترجمه گوگل]سهم شما می تواند بطور فوق العاده به موقع باشد

6. Breaststroke is a well timed synchronization of arm pulls and leg kicks.
[ترجمه ترگمان]breaststroke یک همزمانی خوب برنامه ریزی شده بازو و ضربات پای است
[ترجمه گوگل]سینه بند یک هماهنگ سازی به موقع دست و پا زدن است

7. The book's publication was well timed.
[ترجمه ترگمان]انتشار کتاب به موقع به پایان رسیده بود
[ترجمه گوگل]انتشار این کتاب به موقع بود

8. Apple's Chinese push is well timed, with household incomes here increasing.
[ترجمه ترگمان]فشار چینی (اپل)به خوبی زمان بندی شده است، با درآمد خانوار در اینجا رو به افزایش است
[ترجمه گوگل]فشار چینی اپل به خوبی به پایان رسیده است، با افزایش درآمد خانوارها

9. The remark was well timed.
[ترجمه ترگمان]این حرف به موقع مناسب بود
[ترجمه گوگل]این سخنان به موقع به پایان رسید

10. The remark is well timed.
[ترجمه ترگمان]تذکر خیلی وقت است
[ترجمه گوگل]این یادداشت به خوبی به پایان رسیده است

11. His remark was well timed.
[ترجمه ترگمان]تذکر او به موقع مناسب بود
[ترجمه گوگل]اظهارات او به موقع بود

12. For all its note of fantasy, however, the article was widely read and well timed.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای تمام توجه خود به تخیلات، این مقاله به طور گسترده خوانده شد و به موقع اجرا شد
[ترجمه گوگل]با این حال، برای تمام یادداشت های فانتزی خود، مقاله به طور گسترده ای خوانده شده و به خوبی به پایان رسیده است

13. Grunte's treat that evening at the Hospitality Inn was well timed.
[ترجمه ترگمان]آن شب در مهمان سرای مهمان نوازی به موقع خوش گذشت
[ترجمه گوگل]درمان Grunte که شب در Hospitality Inn بود به خوبی به پایان رسید


کلمات دیگر: