کارهای بهزی گستر، کار در موسسات رفاه عمومی، فعالیت برای رفاه نیازمندان، کارهای عام المنفعه، امور خیریه
welfare work
کارهای بهزی گستر، کار در موسسات رفاه عمومی، فعالیت برای رفاه نیازمندان، کارهای عام المنفعه، امور خیریه
انگلیسی به فارسی
کارهای عام المنفعه، امور خیریه
کار رفاهی، کارهای عام المنفعه، امور خیریه
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the organized efforts of a community, agency, or organization to improve the living conditions and job opportunities of its needy citizens.
• social work
مترادف و متضاد
social service
Synonyms: casework, social welfare, social work
جملات نمونه
1. It needs you to sustain its welfare work and it can help you by providing comradeship and support.
[ترجمه ترگمان]این کار به شما نیاز دارد که کار رفاه خود را حفظ کنید و می تواند با ایجاد دوستی و پشتیبانی به شما کمک کند
[ترجمه گوگل]به شما این امکان را می دهد تا کار رفاهی خود را حفظ کنید و می توانید با فراهم کردن همکاری و حمایت از آن به شما کمک کنید
[ترجمه گوگل]به شما این امکان را می دهد تا کار رفاهی خود را حفظ کنید و می توانید با فراهم کردن همکاری و حمایت از آن به شما کمک کنید
2. She involved herself into the public welfare work wholeheartedly.
[ترجمه ترگمان]او با تمام وجود خود را در کار رفاه عمومی دخیل می دانست
[ترجمه گوگل]او خودخواهانه وارد کار رفاه عمومی شد
[ترجمه گوگل]او خودخواهانه وارد کار رفاه عمومی شد
3. Social welfare work continued to develop.
[ترجمه ترگمان]کار رفاه اجتماعی به رشد خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]کارهای رفاهی ادامه یافت
[ترجمه گوگل]کارهای رفاهی ادامه یافت
4. They have made a firm decision to improve welfare work.
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم محکمی برای بهبود عملکرد رفاهی اتخاذ کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم خود را برای بهبود کارهای رفاهی اتخاذ کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم خود را برای بهبود کارهای رفاهی اتخاذ کرده اند
5. The social welfare work continued to develop.
[ترجمه ترگمان]کار رفاه اجتماعی به رشد خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]کارهای رفاهی اجتماعی همچنان ادامه دارد
[ترجمه گوگل]کارهای رفاهی اجتماعی همچنان ادامه دارد
6. The government must improve social welfare work and ensure the basic necessities for people in poverty.
[ترجمه ترگمان]دولت باید کار رفاه اجتماعی را بهبود بخشد و نیازهای اولیه مردم در فقر را تضمین کند
[ترجمه گوگل]دولت باید کار اجتماعی را بهبود بخشد و نیازهای اساسی مردم فقیر را تامین کند
[ترجمه گوگل]دولت باید کار اجتماعی را بهبود بخشد و نیازهای اساسی مردم فقیر را تامین کند
7. Aging, social welfare work step by step, the social security into the track.
[ترجمه ترگمان]سالخوردگی، رفاه اجتماعی، قدم به قدم، امنیت اجتماعی در مسیر
[ترجمه گوگل]پیری، رفاه اجتماعی گام به گام، امنیت اجتماعی را به مسیر
[ترجمه گوگل]پیری، رفاه اجتماعی گام به گام، امنیت اجتماعی را به مسیر
8. Though such competition frustrated him, Allen poured energies into welfare work, mutual aid, and preaching.
[ترجمه ترگمان]اگر چه چنین رقابتی او را ناامید می کرد، آلن انرژی های خود را به کاره ای رفاهی، کمک متقابل و موعظه پرداخت
[ترجمه گوگل]اگرچه این رقابت او را ناامید کرد، آلن انرژی را به کارهای رفاهی، کمک متقابل و موعظه ریخت
[ترجمه گوگل]اگرچه این رقابت او را ناامید کرد، آلن انرژی را به کارهای رفاهی، کمک متقابل و موعظه ریخت
9. They would make it impossible to fund clubs and societies and would inevitably suppress much of our vital welfare work.
[ترجمه ترگمان]آن ها این کار را غیر ممکن می سازند تا باشگاه ها و جوامع را تامین مالی کنند و به ناچار بخش اعظم کاره ای رفاهی حیاتی ما را سرکوب کنند
[ترجمه گوگل]آنها باعث می شود که باشگاه ها و جوامع غیرممکن و غیرقابل انکار باشد و بسیاری از کارهای رفاه حیاتی ما را سرکوب کنند
[ترجمه گوگل]آنها باعث می شود که باشگاه ها و جوامع غیرممکن و غیرقابل انکار باشد و بسیاری از کارهای رفاه حیاتی ما را سرکوب کنند
10. The survey also showed white - collar workers are rarely involved in public welfare work.
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی همچنین نشان داد که کارگران یقه سفید به ندرت در کار رفاه عمومی شرکت دارند
[ترجمه گوگل]این تحقیق همچنین نشان داد کارگران سفیدپوست به ندرت در کارهای رفاهی عمومی مشارکت دارند
[ترجمه گوگل]این تحقیق همچنین نشان داد کارگران سفیدپوست به ندرت در کارهای رفاهی عمومی مشارکت دارند
11. I began to devote more of my time to animal welfare work.
[ترجمه ترگمان]کم کم بیشتر وقتم را صرف کاره ای خیر و آسایش حیوانات می کردم
[ترجمه گوگل]من بیشتر وقت خود را به کار رفاه حیوانات اختصاص دادم
[ترجمه گوگل]من بیشتر وقت خود را به کار رفاه حیوانات اختصاص دادم
12. A firm decision is made by the government to improve welfare work.
[ترجمه ترگمان]تصمیم شرکت توسط دولت برای بهبود کار رفاه اتخاذ می شود
[ترجمه گوگل]تصمیم دولت برای بهبود کارهای رفاهی دولت است
[ترجمه گوگل]تصمیم دولت برای بهبود کارهای رفاهی دولت است
کلمات دیگر: