کلمه جو
صفحه اصلی

basque


(رخت زنانه) بلوز تنگ، پیراهنی که بالاتنه ی آن تنگ باشد، باسک (مردمی که در بخش غربی کوه های پیرنه در فرانسه و اسپانیا زندگی می کنند)، زبان باسک، دامن کوتاه زنانه

انگلیسی به فارسی

(رخت زنانه) بلوز تنگ، پیراهنی که بالاتنه‌ی آن تنگ باشد


باسک (مردمی که در بخش غربی کوه‌های پیرنه در فرانسه و اسپانیا زندگی می‌کنند)


زبان باسک


وابسته به مردم باسک و زبان و فرهنگ آنان


باسک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a member of a people who live in the western Pyrenees of Spain and France, or a descendant thereof.

(2) تعریف: the language spoken by this people, which has no known relationship to other languages.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, designating, or pertaining to the Basques or their language or culture.

• language of the basques people (ethnic group in the western pyrenees)
member of the basque people (ethnic group in the western pyrenees)

جملات نمونه

1. The style is imitative of Basque architecture.
[ترجمه ترگمان]این سبک تقلیدی از معماری باسک است
[ترجمه گوگل]این سبک تقلید از معماری باسک است

2. The leaders of the Basque and Navarrese communities swore that they would keep the peace and allow pilgrims to pass unmolested.
[ترجمه ترگمان]رهبران جوامع باسک و Navarrese سوگند خوردند که صلح را حفظ خواهند کرد و به زائران اجازه عبور از آن را نمی دهند
[ترجمه گوگل]رهبران جوامع باسک و ناوارزه سوگند خوردند که آنها صلح را حفظ می کنند و اجازه می دهند زائرین بدون هیچ زحمتی رها شوند

3. Young Basque men emigrated because no patrimony could by custom be divided, leaving younger sons to fend for themselves.
[ترجمه ترگمان]مردان جوان باسک مهاجرت کردند، چون هیچ میراثی به وسیله عرف تقسیم نمی شد و پسران جوان تر برای دفاع از خود رها می شدند
[ترجمه گوگل]مردان جوان باسک مهاجرت کردند زیرا هیچ وارثی نمی توانست توسط سفارشی تقسیم شود، و پسران جوانتر برای خودشان بجنگند

4. Basque is so well off that it can worry about esoteric things as far as the language is concerned.
[ترجمه ترگمان]باسک به قدری خوب است که می تواند در مورد چیزهای درونی تا جایی که به زبان مربوط می شود، نگران باشد
[ترجمه گوگل]باسک بسیار خوشحال است که می تواند نگرانی در مورد چیزهای تیزهوش تا آنجا که مربوط به زبان است

5. It was an unspectacular, stable society, like the Basque Provinces enjoying a large degree of local autonomy.
[ترجمه ترگمان]این یک جامعه باثبات و باثبات بود، مانند ایالت های باسک که از حد زیادی از استقلال محلی برخوردار بودند
[ترجمه گوگل]این یک جامعه بی نظیر و باثبات بود، مانند استان های باسک که دارای میزان زیادی از استقلال محلی هستند

6. The key element in the Basque Country was its autonomous government.
[ترجمه ترگمان]عنصر کلیدی در کشور باسک دولت مستقل آن بود
[ترجمه گوگل]عنصر کلیدی در کشور باسک دولت خودمختار آن بود

7. A gold basque worn by Madonna was sold for £000.
[ترجمه ترگمان]پیراهنی که از مریم عذرا بر تن داشت به مبلغ ۱۰۰۰۰ پوند فروخته شد
[ترجمه گوگل]بسکتبال طلای پوشیده شده توسط مدونا برای � 000 فروخته شد

8. But Basque regional political leaders lamented the loss of life and urged that dialogue be reopened.
[ترجمه ترگمان]اما رهبران سیاسی منطقه باسک از از دست دادن زندگی شکایت داشتند و خواستار بازگشایی این گفتگو شدند
[ترجمه گوگل]اما رهبران سیاسی منطقه بصره از دست رفتن زندگی خود شکایت داشتند و خواستار بازگشایی گفتگو شدند

9. Shown here is another beautiful basque from Gossard.
[ترجمه ترگمان]در اینجا، پیراهن زیبای دیگری از Gossard دیده می شود
[ترجمه گوگل]در اینجا یکی دیگر از باسک های زیبا از گسارد است

10. I put on the black basque and the lacey-topped stockings.
[ترجمه ترگمان]پیراهن مشکی و جوراب لیسی را پوشیدم
[ترجمه گوگل]من بر روی بسکت سیاه و جورابهای جوراب شلواری قرار داده ام

11. Basque nationalism surfaced during Athletic Bilbao's match against Atletico.
[ترجمه ترگمان]ملی گرایی باسکی در طی مسابقه اتلتیک بیلبایو در برابر اتلتیکو surfaced ظاهر شد
[ترجمه گوگل]ملی گرایی باسک در طول بازی اتلتیک بیلبائو در برابر اتلتیکو ظاهر شد

12. What has the widely admired Basque artist done to deserve such treatment?
[ترجمه ترگمان]یک هنرمند باسک که به طور گسترده مورد تحسین قرار گرفته است مستحق چنین درمانی است؟
[ترجمه گوگل]چه کسی هنرمند باسک به طور گسترده ای تحسین شده است که سزاوار چنین درمان است؟

13. Pablo insists that he is Basque, not Spanish - an important distinction.
[ترجمه ترگمان]پابلو اصرار دارد که او باسک است، نه اسپانیایی - یک امتیاز مهم
[ترجمه گوگل]پابلو اصرار دارد که او باسک است، نه اسپانیایی - تمایزی مهم است

14. For centuries, bold Basque sailors have ventured out on the seas that crash on their homeland in the Bay of Biscay.
[ترجمه ترگمان]برای قرن ها، ملوانان شجاع باسک به دریا رفته و بر روی دریاهای خود در خلیج of در خلیج Biscay سقوط می کنند
[ترجمه گوگل]برای قرن ها، ملوانان باسکی برجسته در دریاها که در میهن خود در خلیج بیسکی سقوط کرده اند، جریحه دار شده اند

15. Basque Country. Walkers fall head-over-heels for the Pyrenean vistas where huge vultures soar on the thermals, art fans love the futuristic fantasy of Bilbao's Guggenheim Museum .
[ترجمه ترگمان]سرزمین باسک راهپیمایان به خاطر مناظر Pyrenean که در آن vultures بزرگ بر روی the اوج می گیرند و طرفداران هنر فانتزی قدیمی موزه Guggenheim را دوست دارند، سقوط می کنند
[ترجمه گوگل]ناحیه باسک حامیان هنری عاشق فانتزی مربوط به موزه گوگنهایم بیلبائو هستند


کلمات دیگر: