مطلع شدن، بو بردن، کاشف به عمل آوردن
get wind of
مطلع شدن، بو بردن، کاشف به عمل آوردن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to receive hints or rumors of.
- He got wind of the crime.
[ترجمه علی] او از جنایت با خبر شد
[ترجمه ترگمان] اون از جنایت خلاص شد[ترجمه گوگل] او جرم را گرفت
• hear about, learn of
جملات نمونه
1. Our competitors must not be allowed to get wind of our plans.
[ترجمه ترگمان]رقبای ما نباید اجازه استفاده از طرح های ما را داشته باشند
[ترجمه گوگل]رقبای ما نباید اجازه داده شود که برنامه های ما را تهدید کنند
[ترجمه گوگل]رقبای ما نباید اجازه داده شود که برنامه های ما را تهدید کنند
2. I don't want my colleagues to get wind of the fact that I'm leaving.
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم همکاران من از این واقعیت خلاص شوند که من از اینجا می روم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم همکارانم را از این واقعیت که من می روم بیرون بیاورم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم همکارانم را از این واقعیت که من می روم بیرون بیاورم
3. You better hope the press doesn't get wind of this.
[ترجمه ترگمان]بهتره امیدوار باشی مطبوعات از این وضعیت خلاص نشن
[ترجمه گوگل]بهتر است امیدوار باشیم که مطبوعات این کار را انجام ندهند
[ترجمه گوگل]بهتر است امیدوار باشیم که مطبوعات این کار را انجام ندهند
4. When Johnny misbehaves, parents get wind of it by e-mail before he gets home.
[ترجمه ترگمان]زمانی که جانی misbehaves، والدین قبل از اینکه به خانه برسد، از آن استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که جانی مضطرب می شود، والدین از طریق ایمیل از آن استفاده می کنند تا قبل از اینکه به خانه برسد
[ترجمه گوگل]هنگامی که جانی مضطرب می شود، والدین از طریق ایمیل از آن استفاده می کنند تا قبل از اینکه به خانه برسد
5. If she were to get wind of this.
[ترجمه ترگمان]اگر قرار بود از این وضع خلاص شود
[ترجمه گوگل]اگر او این باد را بگیرد
[ترجمه گوگل]اگر او این باد را بگیرد
6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
7. First it needs to boost its efforts to get wind of military-useful technology at an early stage.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه باید تلاش های خود را برای رسیدن به فن آوری مفید نظامی در مراحل اولیه افزایش دهد
[ترجمه گوگل]در ابتدا لازم است تلاش های خود را برای به دست آوردن فن آوری نظامی مفید در مرحله اولیه افزایش دهد
[ترجمه گوگل]در ابتدا لازم است تلاش های خود را برای به دست آوردن فن آوری نظامی مفید در مرحله اولیه افزایش دهد
8. They're sure to get wind of you, sure to seek you.
[ترجمه ترگمان]مطمئن باشید که به دنبال شما می گردند
[ترجمه گوگل]آنها مطمئن هستند که از شما باد، مطمئن باشید که به دنبال شما
[ترجمه گوگل]آنها مطمئن هستند که از شما باد، مطمئن باشید که به دنبال شما
9. And it hasn't taken children long to get wind of the fact.
[ترجمه ترگمان]و بچه ها هم زیاد طول نمی کشد که از این واقعیت خلاص شوند
[ترجمه گوگل]و بچه ها برای مدت طولانی از این حقیقت استفاده نکرده اند
[ترجمه گوگل]و بچه ها برای مدت طولانی از این حقیقت استفاده نکرده اند
10. Our competitors must not is allowed to get wind of our plans.
[ترجمه ترگمان]رقبای ما نباید اجازه استفاده از طرح های ما را داشته باشند
[ترجمه گوگل]رقبای ما نباید اجازه دهند که برنامه های ما را تهدید کنند
[ترجمه گوگل]رقبای ما نباید اجازه دهند که برنامه های ما را تهدید کنند
11. Our competitor must not be allowed to get wind of our plan.
[ترجمه ترگمان]رقیب ما نباید اجازه استفاده از برنامه ما را داشته باشد
[ترجمه گوگل]رقیب ما نباید اجازه داده شود از برنامه ما بخورد
[ترجمه گوگل]رقیب ما نباید اجازه داده شود از برنامه ما بخورد
12. Newspaper reporters seem to always get wind of the biggest stories before anyone else.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که خبرنگاران روزنامه ها همیشه در برابر هر کس دیگری بزرگ ترین داستان را به دست می آورند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد خبرنگاران روزنامه ها همیشه از بزرگترین داستان های قبل از هر کس دیگری می ترسند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد خبرنگاران روزنامه ها همیشه از بزرگترین داستان های قبل از هر کس دیگری می ترسند
13. We'd better do something fast before the public get wind of it.
[ترجمه ترگمان]بهتره قبل از اینکه مردم از این کار خلاص شن یه کار سریع انجام بدیم
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از اینکه مردم از آن بترسند، سریع کار کنید
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از اینکه مردم از آن بترسند، سریع کار کنید
14. How did you get wind of that terrific business deal?
[ترجمه ترگمان]از کجا این معامله عالی رو انجام دادی؟
[ترجمه گوگل]چطور از این معامله کسب و کار فوق العاده برخوردار شدید؟
[ترجمه گوگل]چطور از این معامله کسب و کار فوق العاده برخوردار شدید؟
15. The police get wind of the plans to rob the bank.
[ترجمه ترگمان]پلیس از طرح هایی برای سرقت بانک استفاده می کند
[ترجمه گوگل]پلیس با تهدید برنامه های خود برای غارت بانک
[ترجمه گوگل]پلیس با تهدید برنامه های خود برای غارت بانک
پیشنهاد کاربران
بویی بردن از چیزی
بو بردن ( مطلع شدن )
شصت کسی خبردار شدن
شنیدن ( خبری )
Ghazanfar got wind of a plot being planned against him.
غضنفر از توطئه ای که بر علیه او نقشه کشیده بودن خبر دار شد / بو برد / شصت اش خبر دار شد.
شصت کسی خبردار شدن
شنیدن ( خبری )
Ghazanfar got wind of a plot being planned against him.
غضنفر از توطئه ای که بر علیه او نقشه کشیده بودن خبر دار شد / بو برد / شصت اش خبر دار شد.
بو بردن مطلع شدن
کلمات دیگر: