کلمه جو
صفحه اصلی

fenced


قانون ـ فقه : محصور

انگلیسی به فارسی

حصار، نرده کشیدن، پناه دادن، حفظ کردن، شمشیر بازی کردن، نرده دار کردن


انگلیسی به انگلیسی

• enclosed by a fence or other barrier; defended, protected

جملات نمونه

1. hills fenced in the farm
تپه ها مزرعه را احاطه می کردند.

2. minds fenced in by superstition
مغزهای احاطه شده توسط خرافات

3. she fenced her garden with barbed wire
او دور باغ خود را سیم خاردار کشید.

4. we were led through a fenced enclosure
ما را از جای نرده بندی شده ای عبور دادند.

5. We fenced in the garden to keep the sheep out.
[ترجمه ترگمان]با هم در باغ fenced تا گوسفندها را بیرون نگه داریم
[ترجمه گوگل]ما در باغ نگه داریم تا گوسفندان را نگه داریم

6. The yard was fenced in to keep out wolves.
[ترجمه ترگمان]حیاط برای نگهداری گرگ ها محصور شده بود
[ترجمه گوگل]حیاط برای جلوگیری از گرگ ها حیاط بود

7. We fenced off the lake in case the children should fall in.
[ترجمه ترگمان]ما برای جلوگیری از سقوط بچه ها از دریاچه دور شدیم
[ترجمه گوگل]ما بچه ها را باید در دریاچه حفر کنیم

8. The cattle were well fenced out.
[ترجمه ترگمان]گاوها محوطه را با حصار محصور کرده بودند
[ترجمه گوگل]گاوها به خوبی محصور شده بودند

9. We fenced off the pool in case the children should fall in.
[ترجمه ترگمان]ما برای جلوگیری از سقوط بچه ها از استخر جلوگیری کردیم
[ترجمه گوگل]ما بچه ها را باید ببوسیم

10. The farmer fenced his land with wire.
[ترجمه ترگمان]کشاورز زمین خود را با سیم محصور کرده بود
[ترجمه گوگل]کشاورز زمین خود را با سیم گذاشت

11. His land is fenced with barbed wire.
[ترجمه ترگمان]زمین او با سیم های خاردار محصور شده
[ترجمه گوگل]سرزمین او با سیم خاردار محصور شده است

12. We've been fenced in by rules and regulations for too long.
[ترجمه ترگمان]ما قوانین و مقررات زیادی را برای مدت زیادی محصور کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما در قوانین و مقررات برای مدت طولانی احیا شده ایم

13. We were led to a fenced enclosure.
[ترجمه ترگمان]به محوطه حصار دار برده شده بودیم
[ترجمه گوگل]ما به یک محوطه حصار کشیدیم

14. I hate feeling fenced in by lack of money.
[ترجمه ترگمان]من از این که با کمبود پول محصور شده باشم متنفرم
[ترجمه گوگل]از احساس فقدان پول خودداری می کنم

15. I feel a bit fenced in at work because my boss won't let me apply for promotion.
[ترجمه ترگمان]من در محل کار کمی حصار کشیده اند، چون رئیسم اجازه نمی دهد که برای تبلیغ درخواست استخدام کنم
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم کمی در کار در حصار، زیرا رئیس من اجازه نمی دهد که من برای ارتقاء درخواست


کلمات دیگر: