کلمه جو
صفحه اصلی

have got

انگلیسی به فارسی

کردم


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: (present tense only) to own; possess.

- I've got a pen that you can use.
[ترجمه محمد] من خودکار دارم می تونی ازش استفاده کنی
[ترجمه مبین] - من یک قلم دارم که می توانید از آن استفاده کنید
[ترجمه ترگمان] خودکار دارم که می تونی ازش استفاده کنی
[ترجمه گوگل] من یک قلم دارم که شما می توانید استفاده کنید

• there is, there are, there exists

جملات نمونه

1. We have got wet patches on the wall.
[ترجمه ترگمان]لکه های خیس روی دیوار داریم
[ترجمه گوگل]ما بر روی دیوار تکه های مرطوب داریم

2. I have got over my weakness and fatigue.
[ترجمه سلیمان] من باید بر ضعف و خستگی ام چیره شوم.
[ترجمه ترگمان]ضعف و ضعف خود را از دست داده ام
[ترجمه گوگل]من بیش از ضعف و خستگی ام

3. I have got to meet my partner every Friday.
[ترجمه ترگمان]من باید هر جمعه با هم کار خود ملاقات کنم
[ترجمه گوگل]من باید هر روز جمعه با شریک زندگی کنم

4. They have got to abide by the rules.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به قوانین پایبند باشند
[ترجمه گوگل]آنها باید قوانین را بپذیرند

5. The tickets seem to have got lost.
[ترجمه ترگمان]انگار که بلیط گم شدن
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بلیط ها گم شده اند

6. If they want promotion, United have got to pull their socks up.
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها بخواهند ترفیع بگیرند، ایالات متحده باید جوراب های خود را بالا بکشد
[ترجمه گوگل]اگر آنها به ارتقاء نیاز داشته باشند، باید جوراب های خود را بالا ببرند

7. I have got some money by me.
[ترجمه ترگمان]من پول دارم
[ترجمه گوگل]من کمی پول گرفته ام

8. Those jeans have got too tight and I can't wear them any more.
[ترجمه ترگمان]ان شلوار جین خیلی تنگ است و من دیگر نمی توانم آن ها را بپوشم
[ترجمه گوگل]این شلوار جین خیلی تنگ شده و من دیگر نمی توانم آنها را بپوشم

9. I have got to go out as soon as this job is done.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه این کار تموم بشه باید برم بیرون
[ترجمه گوگل]به محض اینکه این کار انجام شود، باید بروم

10. I have got lots of famous footballers' autographs.
[ترجمه ترگمان]با این حال، من خیلی از فوتبالیست های مشهور را امضا می کنم
[ترجمه گوگل]من تعداد زیادی از عکس های مشهور فوتبالیست ها را در اختیار دارم

11. Dust particles must have got into the motor, which is why it isn't working properly.
[ترجمه ترگمان]ذرات گرد و غبار باید وارد موتور شوند که به همین دلیل درست کار نمی کند
[ترجمه گوگل]ذرات گرد و غبار باید به موتور وارد شوند، به همین دلیل است که به درستی کار نمی کند

12. They must have got in through the bathroom window.
[ترجمه ترگمان]حتما از پنجره دستشویی وارد شدن
[ترجمه گوگل]آنها باید از طریق پنجره حمام وارد شوند

13. The general manager may have got steamed up about nothing.
[ترجمه ترگمان]مدیر عمومی ممکن است در مورد هیچ چیزی بخار آب کرده باشد
[ترجمه گوگل]مدیر کل ممکن است در مورد هیچ چیز بخار نباشد

14. I wonder where my glasses have got to.
[ترجمه ترگمان] تعجب می کنم که عینکم از کجا اومده
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که عینک من چطور است

پیشنهاد کاربران

( بیشتر در زبان بریتانیایی ) داشتن، برای مالکیت به کار میرود معادل have ، در زمان حال استفاده میشود و برای گذشته فقط از had استفاده میشود

داشتن

داشتن - دارابودن

شدن
have you got mad
دیوانه شدی؟

75درصد در بریتانیایی به کار می رود و10درصد در آمریکایی ( درصد ها تقریبی اند )
و همان معنای have را می دهد ( به معنای داشتن )


وقت داشتن

Have got= have
داشتن

Have got to
باید

. Have in British English


کلمات دیگر: