کلمه جو
صفحه اصلی

elvish


رجوع شود به: elfish، پری وار، مانندجنی، بدذات، شیطان

انگلیسی به فارسی

رجوع شود به: elfish


eliish


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: variant of elfish.

• elf-like; mischievous, playful, sprightly; strangely beautiful or magical elflike (also elfish)

جملات نمونه

1. Some of the Elvish chants were dedicated to him to praise him for his courage.
[ترجمه ترگمان]بعضی از the الفی به او اختصاص داشتند تا او را به خاطر شجاعت او ستایش کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از شعرهای الویش به او اختصاص داده شده است تا او را برای شجاعتش ستایش کند

2. He might have been speaking the Elvish tongue, for all she understood him.
[ترجمه ترگمان]ممکن بود زبان الفی صحبت کند، زیرا همه او را درک می کرد
[ترجمه گوگل]شاید او زبان زبان الفیش را گفته باشد، زیرا همه او را فهمیدند

3. Bloodthirsty and elegant, the Sea - Elvish Pirates a strange mixture of water and blood, wind and cutlass.
[ترجمه ترگمان]دزدان دریایی و ظریف، دریایی به زبان الفی، ترکیبی عجیب از آب و خون، باد و دشنه به کار می گیرند
[ترجمه گوگل]خون آشام و ظریف، دریایی - Elvish دزدان دریایی مخلوط عجیب و غریب از آب و خون، باد و کریستال

4. The elvish child then laughed aloud.
[ترجمه ترگمان]بچه الف ها با صدای بلند خندید
[ترجمه گوگل]سپس کودک لاغر با صدای بلند خندید

5. Viggo Mortensen (Aragorn), who is trilingual in English, Spanish, and Danish, requested the script be revised to let Aragorn speak more of his lines in Elvish.
[ترجمه ترگمان]ویگو مورتنسن (آراگورن)، که در زبان انگلیسی، اسپانیایی، و دانمارکی trilingual است، تقاضا کرد که فیلمنامه مورد تجدید نظر قرار گیرد تا آراگورن بیشتر از خطوط خود در زبان الفی صحبت کند
[ترجمه گوگل]ویگگو مورتنسن (آراگورن)، که به زبان انگلیسی، اسپانیایی و دانمارکی سه زبانه است، درخواست کرد که این اسکریپت تجدید نظر شود تا آراگورن بیشتر از خطوط خود در الویش صحبت کند

6. Alan Garner peoples real landscapes with malign, inhuman, elvish beings that hunt humans.
[ترجمه ترگمان]آلان گارنر مناظر واقعی با موجودات شیطانی، غیر انسانی و الفی است که انسان ها را شکار می کنند
[ترجمه گوگل]آلن گارنر مناظر واقعی را با موجودات بدبخت، غیر انسانی و روحانی که انسان را شکار می کنند، مردم می کند


کلمات دیگر: