بطورناقص
defectively
بطورناقص
انگلیسی به فارسی
بی پروا
انگلیسی به انگلیسی
• abnormally; in a defective way
جملات نمونه
1. We cannot expect to live defectively and pray effectively.
[ترجمه ترگمان]نمی توانیم انتظار داشته باشیم که زندگی کنیم و به طور موثر دعا کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم که به طور ضمنی زندگی کنیم و به طور موثر دعا کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم که به طور ضمنی زندگی کنیم و به طور موثر دعا کنیم
2. This machine functions only defectively.
[ترجمه ترگمان]این ماشین فقط defectively عمل می کند
[ترجمه گوگل]این دستگاه فقط از کار افتادگی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این دستگاه فقط از کار افتادگی استفاده می کند
3. Owing to folklore's charateristics, in last three decades rural novels defectively failed to attach importance to folklore writing which was placed in the affiliatioin.
[ترجمه ترگمان]به خاطر charateristics فولکلور، در سه دهه گذشته رمان های روستایی defectively نتوانسته اند به نویسندگی فولکلور که در the قرار داده شد، اهمیت قائل شوند
[ترجمه گوگل]با توجه به ویژگی های کالبدی، در سه دهه گذشته رمان های روستایی به طور ضعیفی نمی توانستند اهمیت قلمرو کلامی را که در ادبیات قرار داشتند، پیوند بزنند
[ترجمه گوگل]با توجه به ویژگی های کالبدی، در سه دهه گذشته رمان های روستایی به طور ضعیفی نمی توانستند اهمیت قلمرو کلامی را که در ادبیات قرار داشتند، پیوند بزنند
4. Operations shall not be deemed incomplete because improperly or defectively performed or because further operations may be required pursuant to a service or maintenance agreement.
[ترجمه ترگمان]عملیات نباید ناقص تلقی شود زیرا نادرست یا نادرست اجرا می شود و یا به این دلیل که عملیات بیشتر ممکن است مطابق با یک توافقنامه سرویس یا نگهداری مورد نیاز باشد
[ترجمه گوگل]عملیات نباید به دلیل نادرست بودن یا ناقص انجام شود و یا به علت توافق در مورد خدمات یا تعمیر و نگهداری، ممکن است عملیات بیشتری انجام شود
[ترجمه گوگل]عملیات نباید به دلیل نادرست بودن یا ناقص انجام شود و یا به علت توافق در مورد خدمات یا تعمیر و نگهداری، ممکن است عملیات بیشتری انجام شود
5. In the eye of the deepened reason, the overthrow of the Qing Dynasty indicated the ruler organized the society defectively.
[ترجمه ترگمان]در چشم دلیل عمیق تر، سقوط سلسله کینگ نشان داد که حاکم جامعه defectively را سازمان دهی کرده است
[ترجمه گوگل]در چشم از دغدغه عمیق تر، سرنگونی سلسله چینگ حاکی از حاکم شدن جامعه بود
[ترجمه گوگل]در چشم از دغدغه عمیق تر، سرنگونی سلسله چینگ حاکی از حاکم شدن جامعه بود
6. We also pondered the supervisal system on the ST companies and pointed out two defects in the current ST system: the defectively financial standard and the unscientific timing standard.
[ترجمه ترگمان]ما همچنین سیستم supervisal را در مورد شرکت های ST بررسی کردیم و دو نقص را در سیستم ST حاضر نشان دادیم: استاندارد مالی defectively و استاندارد زمان غیر علمی
[ترجمه گوگل]ما همچنین سیستم نظارت بر شرکت های ST را مورد بررسی قرار دادیم و دو نقص در سیستم ST فعلی را ذکر کردیم: استاندارد مالی معیوب و استاندارد زمان بندی غیر اخلاقی
[ترجمه گوگل]ما همچنین سیستم نظارت بر شرکت های ST را مورد بررسی قرار دادیم و دو نقص در سیستم ST فعلی را ذکر کردیم: استاندارد مالی معیوب و استاندارد زمان بندی غیر اخلاقی
7. Conclusion: To anencephalus the hypophysis and nervous system develop defectively result in un development of suprarenal gland.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: در بیماران مبتلا به آنانسفال، هیپوفیز و سیستم عصبی به طور ناخوشایند منجر به ایجاد غده فوقانی می شوند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: در بیماران مبتلا به آنانسفال، هیپوفیز و سیستم عصبی به طور ناخوشایند منجر به ایجاد غده فوقانی می شوند
کلمات دیگر: