ناخدای فری، صاحب فری، مدیر فری، کرجی ران، کرجی بان، راننده کشتی گذاره
ferryman
ناخدای فری، صاحب فری، مدیر فری، کرجی ران، کرجی بان، راننده کشتی گذاره
انگلیسی به فارسی
ناخدای فری، صاحب فری، مدیر فری
کشتی فریمن
انگلیسی به انگلیسی
• owner of a ferry; man who works on a ferry
جملات نمونه
1. There is no separating stream; no ferryboat, no ferryman; no Buddhism, no Buddha.
[ترجمه ترگمان]نهر را از هم جدا نمی کردند؛ نه کشتی، نه کرجی بانه؛ نه بودایی، نه بودا
[ترجمه گوگل]هیچ جریان جدایی وجود ندارد بدون کشتی، بدون ferryman هیچ بودایی، هیچ بودا
[ترجمه گوگل]هیچ جریان جدایی وجود ندارد بدون کشتی، بدون ferryman هیچ بودایی، هیچ بودا
2. The ferryman was Charon and those he would not admit to his boat were the unfortunates who had not been duly buried.
[ترجمه ترگمان]کرجی بانه قایق کرایه کرده بود و کسانی که به قایق او اعتراف نمی کردند، کسانی بودند که تا به حال دفن نکرده بودند
[ترجمه گوگل]کشتی گیر چارون بود و کسانی که به قایق خود اعتراف نمی کردند، تاسف آور نبودند که به طور مرتب دفن شده بودند
[ترجمه گوگل]کشتی گیر چارون بود و کسانی که به قایق خود اعتراف نمی کردند، تاسف آور نبودند که به طور مرتب دفن شده بودند
3. The ferryman asked the boy why he had to row back and forth and could never be set free.
[ترجمه ترگمان]کرجی بانه از پسر پرسید که چرا به عقب و جلو حرکت می کند و هیچ وقت آزاد نخواهد شد
[ترجمه گوگل]کشتی گیر از پسر پرسید چرا باید بارها و بارها رد شود و هرگز نمی تواند آزاد شود
[ترجمه گوگل]کشتی گیر از پسر پرسید چرا باید بارها و بارها رد شود و هرگز نمی تواند آزاد شود
4. Only the ferryman on the Oban/Lismore boat knew that I was aiming for the northern ferry to mainland Port Appin.
[ترجمه ترگمان]تنها کشتی ferryman در قایق Oban \/ Lismore می دانست که من قصد قایق شمالی را به ساحل اصلی پورت Appin در نظر گرفته ام
[ترجمه گوگل]فقط کشتی گیر در قایق اوبان / لیسمور می دانست که من برای کشتی شمالی به سرزمین پورت اپین می رفتم
[ترجمه گوگل]فقط کشتی گیر در قایق اوبان / لیسمور می دانست که من برای کشتی شمالی به سرزمین پورت اپین می رفتم
5. One night a young ferryman scoffed at their fears and rowed across.
[ترجمه ترگمان]یک شب، قاضی کرجی جوانی با تمسخر به fears و پارو زدن آن طرف و آن طرف پارو زده بود
[ترجمه گوگل]یک شب یک کشتی فراری جوان در ترس و وحشت زدند
[ترجمه گوگل]یک شب یک کشتی فراری جوان در ترس و وحشت زدند
6. He shouted to the ferryman as loud as he could, "Hey, ferryman, come here, we want to cross the river. "
[ترجمه ترگمان]او با صدای بلند فریاد زد: \" هی، ferryman، بیا اینجا، می خواهیم از رودخانه عبور کنیم \"
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند می گوید: 'هی، فریمان، به اینجا می آیم، ما می خواهیم از رودخانه عبور کنیم '
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند می گوید: 'هی، فریمان، به اینجا می آیم، ما می خواهیم از رودخانه عبور کنیم '
7. As his voice ended, the ferryman came to fetch them.
[ترجمه ترگمان]وقتی که صدایش به پایان رسید کرجی بانه آمد تا آن ها را بیاورد
[ترجمه گوگل]همانطور که صدای او به پایان رسید، ferryman آمد تا آنها را جمع کند
[ترجمه گوگل]همانطور که صدای او به پایان رسید، ferryman آمد تا آنها را جمع کند
8. From Buffalo, the party drove three miles to Black Rock on the Niagara where they waited an hour for a ferryman.
[ترجمه ترگمان]از بوفالو، این حزب سه مایل را به صخره سیاه روی آبشار نیاگارا حرکت داد و در آنجا یک ساعت منتظر ماند
[ترجمه گوگل]از بوفالو، حزب به فاصله سه مایل به سیاه راک در نایگارا رفت و آنها یک ساعت منتظر یک کشتی گیر منتظر بودند
[ترجمه گوگل]از بوفالو، حزب به فاصله سه مایل به سیاه راک در نایگارا رفت و آنها یک ساعت منتظر یک کشتی گیر منتظر بودند
9. The ferry boat is rusty and old, like the ferryman.
[ترجمه ترگمان]کشتی فری مثل کرجی بانه، زنگ زده و پیر است
[ترجمه گوگل]قایق کشتی زنگ زده و قدیمی است، مانند کشتی
[ترجمه گوگل]قایق کشتی زنگ زده و قدیمی است، مانند کشتی
10. Of course, when the king asked for passage, the ferryman handed him the oars.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شاه از راه عبور خواست، کرجی بانه پاروها را به دست او داد
[ترجمه گوگل]البته هنگامی که پادشاه درخواست عبور کرد، کشتی فرمانده او را وارون داد
[ترجمه گوگل]البته هنگامی که پادشاه درخواست عبور کرد، کشتی فرمانده او را وارون داد
11. No, but the other poor wretch did, and the ferryman remembers when.
[ترجمه ترگمان]نه، اما آن بدبخت بیچاره این کار را کرد و کرجی بانه یادش می آید که چه وقت
[ترجمه گوگل]نه، اما دیگر فقیر فقیر، و ferryman به یاد زمانی که
[ترجمه گوگل]نه، اما دیگر فقیر فقیر، و ferryman به یاد زمانی که
12. He shortly arrived at the river Neman, and asked the ferryman if many deserters had passed that way.
[ترجمه ترگمان]کمی بعد به رودخانه Neman رسید و از کرجی بانه خواست که many از آن راه عبور کرده باشند
[ترجمه گوگل]او به زودی به رودخانه نعمان رسید و از کشتی گیر پرسید که اگر بسیاری از بیابان ها از این طریق عبور کرده بودند
[ترجمه گوگل]او به زودی به رودخانه نعمان رسید و از کشتی گیر پرسید که اگر بسیاری از بیابان ها از این طریق عبور کرده بودند
13. My mind standing on the brink called out, as it were, with an eager waving of hands to the ferryman sailing away across the waves to the other side. For Life longed to start on life's journey.
[ترجمه ترگمان]ذهنم در مرز ایستاده بود و با تکان دادن دست به کرجی بانه دست تکان می داد و از میان امواج به سوی دیگر قایق می راند زیرا زندگی مشتاق بود که سفر زندگی را آغاز کند
[ترجمه گوگل]ذهنم در لبه ایستاده بود، همانطور که بود، با مشتاقانه دست و پا زدن دست به کشتی فرارمن در طول امواج به طرف دیگر برای زندگی طول کشید تا در سفر زندگی شروع شود
[ترجمه گوگل]ذهنم در لبه ایستاده بود، همانطور که بود، با مشتاقانه دست و پا زدن دست به کشتی فرارمن در طول امواج به طرف دیگر برای زندگی طول کشید تا در سفر زندگی شروع شود
14. Otherwise I couldn't heard facial muscles of the Styx ferryman twisting. . .
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت نمی توانستم عضلات چهره of ferryman را بشنوم؛
[ترجمه گوگل]در غیر اینصورت نمیتوانستم عضلات صورت Styx Ferryman را بچرخانم
[ترجمه گوگل]در غیر اینصورت نمیتوانستم عضلات صورت Styx Ferryman را بچرخانم
پیشنهاد کاربران
مرد قایق ران
کلمات دیگر: