(امریکا - عامیانه)، ماهر در بازی با ورق، ورق باز خبره، میز (ورق) بازی (که معمولا چهار گوش است و پایه های تاشو دارد)
card table
(امریکا - عامیانه)، ماهر در بازی با ورق، ورق باز خبره، میز (ورق) بازی (که معمولا چهار گوش است و پایه های تاشو دارد)
انگلیسی به فارسی
میز (ورق) بازی (که بهطور معمول چهار گوش است و پایههای تاشو دارد)
میز کارت، میدان کارت
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a small square table with folding legs, designed for playing card games.
• table that is intended for card games (poker table, blackjack table, etc.)
جملات نمونه
1. The legs on our card table collapse so we can store it in the closet.
[ترجمه ترگمان]پاها روی میز کارت خراب می شود و ما می توانیم آن را در کمد نگه داریم
[ترجمه گوگل]پاها در جدول کارت ما سقوط می کنند، بنابراین ما می توانیم آن را در گنجه ذخیره کنیم
[ترجمه گوگل]پاها در جدول کارت ما سقوط می کنند، بنابراین ما می توانیم آن را در گنجه ذخیره کنیم
2. A card table was set up in an alcove in the living room.
[ترجمه ترگمان]میز کارت در شاه نشین اتاق نشیمن قرار داشت
[ترجمه گوگل]یک میز کارت در یک اتاق آرام در اتاق نشیمن راه اندازی شد
[ترجمه گوگل]یک میز کارت در یک اتاق آرام در اتاق نشیمن راه اندازی شد
3. Their occasional evenings at the card table with the Youngs were one of John's few outside pleasures.
[ترجمه ترگمان]گاهی شب ها سر میز کارت با the یکی از لذت های کوچک بیرون خانه جان می گرفت
[ترجمه گوگل]حوادث گاه به گاه در جدول کارت با Youngs یکی از لذت های بیرون جان جان بود
[ترجمه گوگل]حوادث گاه به گاه در جدول کارت با Youngs یکی از لذت های بیرون جان جان بود
4. It was a shaky little card table with legs of tubular metal.
[ترجمه ترگمان]این میز یک میز کوچک و لرزان با پاهای فلزی لوله ای بود
[ترجمه گوگل]این یک جدول کارتن کوچک با پاها از فلز لوله بود
[ترجمه گوگل]این یک جدول کارتن کوچک با پاها از فلز لوله بود
5. The old man sat playing solitaire at a card table in front of the stone fireplace.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد با ورق بازی روی میز کارت جلوی بخاری دیواری نشسته بود
[ترجمه گوگل]مرد پیرمرد بازی کردن یک بازی را در یک میز کارت در مقابل شومینه سنگی دید
[ترجمه گوگل]مرد پیرمرد بازی کردن یک بازی را در یک میز کارت در مقابل شومینه سنگی دید
6. They sat around the card table on rickety old chairs.
[ترجمه ترگمان]روی میز کارت روی صندلی های کهنه و کهنه نشسته بودند
[ترجمه گوگل]آنها در صندلی میز در صندلی های کثیف نشسته بودند
[ترجمه گوگل]آنها در صندلی میز در صندلی های کثیف نشسته بودند
7. The design of the card table was based on these forms.
[ترجمه ترگمان]طراحی میز کارت براساس این اشکال بود
[ترجمه گوگل]طراحی جدول کارت بر اساس این فرم ها بود
[ترجمه گوگل]طراحی جدول کارت بر اساس این فرم ها بود
8. On a Saturday afternoon they set up a card table in a corner of Prune Yard's central courtyard.
[ترجمه ترگمان]روز شنبه بعد از ظهر یک میز کارت را در گوشه حیاط مرکزی Prune یارد نصب کردند
[ترجمه گوگل]بعدازظهر شنبه آنها یک میز کارت در گوشه ای از حیاط مرکزی Prune Yard ایجاد کردند
[ترجمه گوگل]بعدازظهر شنبه آنها یک میز کارت در گوشه ای از حیاط مرکزی Prune Yard ایجاد کردند
9. The perfect solution for me has been card table with fold - up metal legs.
[ترجمه ترگمان]راه حل کامل برای من یک میز کارت با پاهای شکسته بود
[ترجمه گوگل]راه حل کامل برای من بود میز کارت با پاره های فلزی تاشو
[ترجمه گوگل]راه حل کامل برای من بود میز کارت با پاره های فلزی تاشو
10. Note that the customer credit card table has the privacy icon for the primary account number.
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که جدول کارت اعتباری مشتری برای شماره حساب اصلی، آیکون حریم خصوصی را دارا می باشد
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که جدول کارت اعتباری مشتری دارای نماد حفظ حریم خصوصی برای شماره حساب اصلی است
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که جدول کارت اعتباری مشتری دارای نماد حفظ حریم خصوصی برای شماره حساب اصلی است
11. A stocky blond man is slowly dealing himself a hand of solitaire on a card table in the living room.
[ترجمه ترگمان]مرد بلوند تنومندی که به آرامی دستش را روی میز قمار در اتاق نشیمن می گیرد، آهسته با خودش کلنجار می رود
[ترجمه گوگل]یک مرد بلوند ساکتی به آرامی یک دست بازی یک نفره بر روی یک میز کارت در اتاق نشیمن قرار می دهد
[ترجمه گوگل]یک مرد بلوند ساکتی به آرامی یک دست بازی یک نفره بر روی یک میز کارت در اتاق نشیمن قرار می دهد
12. A friend spent some time recently looking for a card table.
[ترجمه ترگمان]یک دوست مدتی به تازگی به دنبال یک میز کارت بود
[ترجمه گوگل]یک دوست اخیرا به دنبال یک میز کارت صرف کرد
[ترجمه گوگل]یک دوست اخیرا به دنبال یک میز کارت صرف کرد
13. I'd been provided with a sagging army cot and a card table chair.
[ترجمه ترگمان]من با یک تخت خالی از تخت و یک صندلی روی میز آماده شده بودم
[ترجمه گوگل]من با یک کمربند ارتشی تند و صندلی میز کار ارائه شده بودم
[ترجمه گوگل]من با یک کمربند ارتشی تند و صندلی میز کار ارائه شده بودم
14. They were not sending signals to each other under the card table last night. They were probably just playing footsie.
[ترجمه ترگمان]آن ها دیشب آن ها را زیر میز کارت برای یکدیگر ارسال نمی کردند اونا احتمالا با پا پا بازی میکردن
[ترجمه گوگل]آنها شب گذشته سیگنال ها را در زیر میز کارت فرستادند آنها احتمالا فقط بازی پوتین بودند
[ترجمه گوگل]آنها شب گذشته سیگنال ها را در زیر میز کارت فرستادند آنها احتمالا فقط بازی پوتین بودند
15. Our factory is one of the earliest research, development, manufacturing, sales of prepaid gas meter smart (IC card table) control valves professional manufacturers.
[ترجمه ترگمان]کارخانه ما یکی از قدیمی ترین تحقیقات، توسعه، تولید، فروش کنتور هوشمند کنتور هوشمند (میز کارت IC)و تولید کنندگان حرفه ای است
[ترجمه گوگل]کارخانه ما یکی از اولین تحقیقات، توسعه، تولید، فروش متر گاز پیش پرداخت هوشمند (میز IC کارت) دریچه های کنترل تولید کنندگان حرفه ای است
[ترجمه گوگل]کارخانه ما یکی از اولین تحقیقات، توسعه، تولید، فروش متر گاز پیش پرداخت هوشمند (میز IC کارت) دریچه های کنترل تولید کنندگان حرفه ای است
کلمات دیگر: