کلمه جو
صفحه اصلی

embroidered


قلاب دوزی کردن، گلدوزی کردن، برودرهدوزی، آراستن

انگلیسی به فارسی

دوزی شده، قلاب دوزی کردن، گلدوزی کردن، اراستن


انگلیسی به انگلیسی

• decorated with ornamental needlework; made in the form of ornamental needlework

جملات نمونه

1. An embroidered silk waistcoat contributed to his dandified appearance.
[ترجمه ترگمان]جلیقه ابریشمین گلدوزی شده اش در ظاهر dandified بود
[ترجمه گوگل]یک جلیقه ابریشمی دوزی به شکل ظریف آن کمک کرد

2. She embroidered silver stars on her blue dress.
[ترجمه ترگمان]روی پیراهن آبی رنگش ستارگان گلدوزی شده اش را گلدوزی می کرد
[ترجمه گوگل]ستاره های نقره ای او را بر روی لباس آبی خود دوخت

3. She embroidered flowers on the front of the dress.
[ترجمه ترگمان]روی لباس گل گلدوزی شده اش را گلدوزی می کرد
[ترجمه گوگل]او گلهای روی جلوی لباس را گلدان کرد

4. The collar was embroidered with very small red strawberries.
[ترجمه ترگمان]یقه گلدوزی شده بود و روی آن گلدوزی شده بود
[ترجمه گوگل]یقه با توت فرنگی های قرمز بسیار کوچک بود

5. The dress was embroidered with flowers.
[ترجمه ترگمان]لباس گلدوزی شده بود
[ترجمه گوگل]لباس با گل گلدان بود

6. The editor in chief embroidered the original story beyond recognition.
[ترجمه ترگمان]سردبیر مجله داستان اصلی را بیش از حد به رسمیت شناخت
[ترجمه گوگل]سردبیر اصلی داستان اصلی را فراتر از شناخت قرار داد

7. He embroidered on the story to hold his listener's interest.
[ترجمه ترگمان]روی داستان گلدوزی کرد تا توجه شنونده را به خود جلب کند
[ترجمه گوگل]او داستان را برای علاقه مندان به شنونده نگهداشت

8. She embroidered flowers on the cushion .
[ترجمه ترگمان]روی کو سن گل گلدوزی شده بود
[ترجمه گوگل]او گلها را بر روی کوسن گلدان گذاشت

9. Naturally, I embroidered the tale a little to make it more interesting.
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که من داستان را اندکی گلدوزی کردم تا آن را جالب تر جلوه دهم
[ترجمه گوگل]به طور طبیعی، داستان کوتاهی را برای آن جالب تر کردیم

10. The bedspread was embroidered with cross-stitch.
[ترجمه ترگمان]روی روتختی گلدوزی شده بود
[ترجمه گوگل]روتختی با دوختن کراس دوخته شده بود

11. She embroidered the dress with flowers.
[ترجمه ترگمان]لباس را با گل گلدوزی کرد
[ترجمه گوگل]او لباس را با گلها دوخت

12. A colourful design was embroidered on the sleeve of the shirt.
[ترجمه ترگمان]یک طرح رنگارنگ روی آستین پیراهن کار گذاشته شده بود
[ترجمه گوگل]طراحی رنگارنگ بر روی آستین پیراهن دوزی شده بود

13. I have a pillow with my name embroidered on it.
[ترجمه ترگمان]من یک بالش با اسم خودم دارم که روی آن گلدوزی شده
[ترجمه گوگل]من یک بالش با نام من بر روی آن دوختم

14. He told some lies and sometimes just embroidered the truth.
[ترجمه ترگمان]او به بعضی از دروغ ها گفته بود و بعضی وقت ها فقط حقیقت را گلدوزی می کرد
[ترجمه گوگل]او بعضی از دروغ ها را گفت و گاهی اوقات فقط حقیقت را بافته می کرد

15. The sleeves were embroidered in gold.
[ترجمه ترگمان]آستین ها از طلا گلدوزی شده بود
[ترجمه گوگل]آستین ها در طلای دوزی شده بودند

پیشنهاد کاربران

شاخ و برگ دادن ( هنگام تعریف کردن چیزی )

نقل کردن


کلمات دیگر: