نماد بودن، نشانه (ی چیزی) بودن، نمایشگر (چیزی) بودن، emblemize بطور کنایه نشان دادن، برمز وانمود کردن
emblematize
نماد بودن، نشانه (ی چیزی) بودن، نمایشگر (چیزی) بودن، emblemize بطور کنایه نشان دادن، برمز وانمود کردن
انگلیسی به فارسی
( emblemize ) بهطور کنایه نشان دادن، به رمز وانمود کردن
قرعه کشی، بطور کنایه نشان دادن، برمز وا نمود کردن
انگلیسی به انگلیسی
• symbolize; serve as an emblem of (also emblematise)
کلمات دیگر: