گسستن، زنجیر، قید، بخو، مانع، پا بند، مقید کردن، در زیر غل و زنجیر اوردن
fetters
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• something that restrains; chains, shackles
جملات نمونه
1. political fetters
موانع سیاسی
2. the fetters of the slaves
غل و زنجیر بردگان
3. to keep in fetters
در غل و زنجیر نگهداری کردن
کلمات دیگر: