کلمه جو
صفحه اصلی

bashfully


باکمرویی، باخجالت

انگلیسی به انگلیسی

• shyly, timidly

جملات نمونه

1. she smiled bashfully
او با کمرویی لبخندی زد.

2. "No," Wang Fu said bashfully.
[ترجمه ترگمان]وانگ Fu با شرمندگی گفت: \" نه \"
[ترجمه گوگل]'نه،' وانگ فو با صدای بلند گفت:

3. The boy smiled bashfully at the visitor.
[ترجمه ترگمان]پسر با شرمندگی به مهمان لبخند زد
[ترجمه گوگل]این پسر با خوشحالی در بازدید کننده لبخند زد

4. The figure of complaisant bashfully can let a man show strong one side really, but pretend to be missish also can let his desire all be broken.
[ترجمه ترگمان]چهره ای که از خجالت ناشی می شود می تواند اجازه دهد که مردی در واقع یک طرف را نشان دهد، اما وانمود کند که missish هم می تواند اجازه دهد که تمام وجودش شکسته شود
[ترجمه گوگل]شکل شگفت انگیز می تواند اجازه دهید یک مرد واقعا یک طرف قوی را نشان می دهد، اما وانمود می کند که missish نیز می تواند اجازه می دهد که میل خود را همه شکسته شود

5. The bride gets off the sedan chair bashfully.
[ترجمه ترگمان]عروس با شرمندگی از روی صندلی اتومبیل بیرون می آید
[ترجمه گوگل]عروس صندلی سدان را با صدای بلند خاموش می کند

6. “A lot of error, ” he underscored, looking bashfully at the floor of a workroom at Parsons and chuckling.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که با شرمندگی به کف اتاق کار پارسونز و کر می خندید، نگاه کرد و گفت: اشتباه بزرگی است
[ترجمه گوگل]او خطاب به بسیاری از خطاها اشاره کرد و به سختی به طبقه کارگاه پارسونز نگاه کرد و به هم زدن

7. " Pallas laughs bashfully, say: "They are very outstanding, also have each characteristic each of course.
[ترجمه ترگمان]\"پالاس با شرمندگی می خندد و می گوید:\" آن ها بسیار برجسته هستند و هر کدام از این ویژگی ها را دارند
[ترجمه گوگل]پالاس با اشتیاق خندید و گفت: 'آنها بسیار برجسته هستند و هر کدام از آنها هم مشخصه

8. He a dot to say bashfully: OK now?
[ترجمه ترگمان]او با شرمندگی گفت: خوب، حالا چی؟
[ترجمه گوگل]او یک نقطه به خوبی با صدای بلند گفت: خوب حالا؟

9. Blushed bashfully in yours vision acme of beauty and deportment rebirth own.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، در کمال شرمندگی، در رویای شما، در نهایت زیبایی و روزگار تازه متولد شد
[ترجمه گوگل]چشم انداز خود را از بین بردن زیبایی و تجدید حیات خود از بین می برد

10. She bashfully nodded her head.
[ترجمه ترگمان]او با شرم سرش را تکان داد
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند سرش را تکان داد

11. But I also liked her wet, soapy body; I liked to let her soap me and I liked to soap her, and she taught me not do it bashfully[sentence dictionary], but with assurance and possessive thoroughness.
[ترجمه ترگمان]اما من همچنین از بدن خیس و صابون او خوشم آمد؛ دوست داشتم صابون او را صابون بگذارم و دوست داشتم او را صابون بزنم، و او به من یاد داد که این کار را با خجالت و دقت کامل انجام ندهم
[ترجمه گوگل]اما من نیز بدن مرطوب و صابون خود را دوست داشتم؛ من دوست داشتم که به او صابون بزنم و دوست داشتم او را صابون کنم، و او به من آموخت که این کار را به طرز شگفت انگیزی انجام ندهد، اما با تضمین دقیق و صمیمیت کامل

12. It was not an easy task for Annie, who bashfully admitted that she is shy and lacking in self-confidence. Without the encouragement of and nomination by Dr.
[ترجمه ترگمان]انی که با خجالت اعتراف کرد که خجالتی است و فاقد اعتماد به نفس است، کار آسانی نبود بدون تشویق و تشویق دکتر
[ترجمه گوگل]آنی کار ساده ای نبود، که به شدت اعتراف کرد که او خجالتی و عدم اعتماد به نفس است بدون تشویق و معرفی توسط دکتر

13. And starring these tiers of leaves were white lotus flowers, alluringly open or bashfully in bud, like glimmering pearls, stars in an azure sky, or beauties fresh from the bath.
[ترجمه ترگمان]و با درخشش این ردیف های برگ ها گل های نیلوفر آبی بودند، به نحوی فریبنده، یا با کمرویی در نطفه، همچون مروارید، ستاره در آسمان لاجوردی، یا زیبایی هایی که تازه از حمام بیرون آمده بودند
[ترجمه گوگل]و بازیگران این سطوح برگ گل سفید لوتوس بودند، به طرز شگفت انگیزی باز و یا به طرز خفیفی در جوانه، مثل مروارید پر زرق و برق، ستاره در یک آسمان نازک، و یا زیبایی های تازه از حمام

14. If you want him to be gentle, you can push him away and tell him bashfully that you want him to take his time.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید او را آرام کنید، شما می توانید او را از خود دور کنید و با شرمندگی به او بگویید که او وقت او را خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید او مهربان باشد، می توانید او را بیرون بکشید و او را با اشتیاق به او بگویید که می خواهید او زمان خود را بگیرد

15. "Oh, I don't know whether I can get up and say it off here, " she said bashfully .
[ترجمه ترگمان]با شرمندگی گفت: اوه، من نمی دانم که می توانم از اینجا بلند شوم و این را بگویم
[ترجمه گوگل]او گفت: 'اوه، من نمی دانم که آیا می توانم بلند شویم و آن را در اینجا بگویم'


کلمات دیگر: