کلمه جو
صفحه اصلی

feverishly


باحالت تب، بابیقراری

انگلیسی به فارسی

با تب‌و‌تاب


تبخال


انگلیسی به انگلیسی

• in a feverish manner; excitedly, in an agitated manner

جملات نمونه

1. The company is having to cast around feverishly for ways to cut its costs.
[ترجمه ترگمان]شرکت در حال حاضر به دنبال راه هایی برای کاهش هزینه های خود است
[ترجمه گوگل]این کمپانی مجبور است که برای مقابله با هزینهای خود، به روشهای گرسنگی اقدام کند

2. He slept feverishly all afternoon and into the night.
[ترجمه ترگمان]سراسر بعد از ظهر را با تب و لرز خوابید
[ترجمه گوگل]او بعد از ظهر و شب به تب و تاب می خورد

3. They worked feverishly to meet the deadline.
[ترجمه ترگمان]آن ها با عجله کار کردند تا این مهلت را برآورده کنند
[ترجمه گوگل]آنها برای رسیدن به مهلت بسیار زیاد کار کردند

4. The team worked feverishly to the November deadline.
[ترجمه ترگمان]این تیم با بی قراری به ضرب العجل ماه نوامبر کار می کرد
[ترجمه گوگل]این تیم به مهلت مقدماتی ماه نوامبر تبریک کرد

5. He burrowed into the pile of charts feverishly.
[ترجمه ترگمان]او با عجله به توده of که با تب بالا رفته بود فرو رفت
[ترجمه گوگل]او به طوایلی از نمودارها به طغیان فرو ریخت

6. Congress is working feverishly to pass the bill.
[ترجمه ترگمان]کنگره با عجله مشغول کار است تا لایحه را تصویب کند
[ترجمه گوگل]کنگره در حال تجاوز به لایحه است

7. Nell feverishly ripped the covers off three of the files, hastily stuffing the insides into one of her empty field-dressing pouches.
[ترجمه ترگمان]نل در حالی که با عجله پتو را از روی یکی از پرونده ها باز می کرد، شتابان داخل یکی از pouches محوطه خالی او شد
[ترجمه گوگل]نیل به طرز وحشتناکی سه فایل را پوشانده بود، عجله داشت به داخل یک کیسه پانسمان خالی خالی می کرد

8. He began to paint feverishly, as if he had time to make up.
[ترجمه ترگمان]با حالت تب آلودی شروع به نقاشی کرد، گویی فرصت آن را داشت که از جا برخیزد
[ترجمه گوگل]او شروع به نقاشی نمودن کرد، مثل اینکه وقتش را داشته باشد

9. GXU Lucinda thought feverishly, eyes on the clock.
[ترجمه ترگمان]لوسیندا \"با تب و لرز به ساعت فکر کرد\"
[ترجمه گوگل]GXU لوسیداا به صورت تبخال فکر کرد، چشم ها روی ساعت است

10. Nahum was becoming a feverishly energetic lover.
[ترجمه ترگمان]به بیت با هیجانی تب آلود و پر شور و هیجان تبدیل به یک عاشق پر شور و هیجانی می شد
[ترجمه گوگل]نوموم تبدیل به یک عاشق پر حرارت شد

11. Her mind raced feverishly.
[ترجمه ترگمان]ذهنش با تب بالا رفت
[ترجمه گوگل]ذهن او تب و تاب شد

12. Both the other candidates have been feverishly trying to assess what damage he has caused them.
[ترجمه ترگمان]هر دو نامزد دیگر به شدت تلاش کرده اند تا آسیب های وارده به آن ها را ارزیابی کنند
[ترجمه گوگل]هر دو کاندیدای دیگر سعی کرده اند به شدت سعی در ارزیابی اینکه چه آسیبی به آنها وارد شده است

13. An offensive must be launched, she thought feverishly.
[ترجمه ترگمان]با هیجان اندیشید: باید حمله را شروع کنیم
[ترجمه گوگل]او مجبور به پرتاب شد

14. The eyes flickered feverishly like guttering candles.
[ترجمه ترگمان]چش مات مثل شمعی خاموش شده بود
[ترجمه گوگل]چشم ها مثل شمشیرهای لگدک زدند

پیشنهاد کاربران

به طور مرموز . مرموزانه

با هیجان، با تب و تاب، با اشتیاق


کلمات دیگر: