کلمه جو
صفحه اصلی

feudalistic


ملوک الطوایفی

انگلیسی به فارسی

فئودالیسم


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to feudalism, of or pertaining to the political and social system of medieval europe

جملات نمونه

1. In feudalistic times, poverty was primarily a function of being deprived of land.
[ترجمه ترگمان]در دوران feudalistic، فقر عمدتا تابعی از محروم شدن از زمین بود
[ترجمه گوگل]در دوران فئودالیسم، فقر عمدتا از طریق محرومیت از زمین بود

2. The feudalistic segmentation of the country has gone forever on this land of China.
[ترجمه ترگمان]تقسیم بندی feudalistic این کشور برای همیشه در این سرزمین از چین گسترش یافته است
[ترجمه گوگل]تقسیم بندی فئودالی کشور برای همیشه در این سرزمین چین رفته است

3. How can I still be so feudalistic in my mind?
[ترجمه ترگمان]چطور می تونم تو ذهنم اینقدر احمق باشم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم در ذهنم همچون فئودالیسم باشم؟

4. The Model Feudalistic Officials undertake a particular obligation in making progress of the culture and society.
[ترجمه ترگمان]مدل feudalistic موظف به انجام یک تعهد ویژه در پیشرفت فرهنگ و جامعه است
[ترجمه گوگل]مقامات رسمی فئودالیتی، تعهد خاصی در پیشرفت فرهنگ و جامعه دارند

5. For this he decided to break with his feudalistic family.
[ترجمه ترگمان]برای این تصمیم گرفت که با خانواده feudalistic از هم جدا شود
[ترجمه گوگل]برای این منظور تصمیم گرفت با خانواده فئودالی اش شکسته شود

6. This kind of transition is primarily from the feudalistic landlord rank philosophy to the " new learning" of the propertied class.
[ترجمه ترگمان]این نوع انتقال در درجه اول از جایگاه برتر feudalistic به عنوان \"یادگیری جدید\" از طبقه مرفه است
[ترجمه گوگل]این نوع انتقال در درجه اول از فلسفه رتبه بندی مالکیت فئودالیستی به 'یادگیری جدید' کلاس خویشتن است

7. Viewed by this period as a feudalistic anachronism, the Khanate, as well as its perennial rivals in Khiva and Samarkhand, became pawns in the 'Great Game' between the Russian and British Empires.
[ترجمه ترگمان]این دوره زمانی که از دوران این دوره به عنوان یک دوره تاریخی feudalistic در خیوه و as در خیوه و Samarkhand دیده می شود، در بازی بزرگ میان امپراطوری های روسیه و بریتانیا به پیاده نظام تبدیل شد
[ترجمه گوگل]خاندان سلطنتی و همچنین رقبای سرسبزانه آن در خاو و سمرقند، به عنوان یک بازی بزرگ بین امپراتوری های روسیه و بریتانیا، مشاهده شده اند

8. Silk is favorable tribute in feudalistic dynasty, as well as luxury goods in west countries.
[ترجمه ترگمان]ابریشم نیز در خاندان feudalistic و نیز کالاهای تجملی در کشورهای غربی است
[ترجمه گوگل]ابریشم ادای احترام به سلطنت فئودالی و همچنین کالاهای لوکس در کشورهای غربی است

9. Being a country of two-thousand-year feudalistic autocracy, China was reduced to semi-colony after enduring western imperialism's fill of slavery.
[ترجمه ترگمان]پس از گذشت دو هزار سال حکومت مطلقه، چین پس از دوام سلطه امپریالیسم در غرب، به نیمه مستعمره تبدیل شد
[ترجمه گوگل]چین، به عنوان یک کشور دوازده ساله خودخواهی فئودالی، بعد از تحمل برده داری امپریالیسم غربی، به نیمه مستعمره تبدیل شد

10. Financial capitalists derived from feudalistic private bank owners and merchants.
[ترجمه ترگمان]سرمایه داران مالی از مالکان و تجار بخش خصوصی feudalistic گرفته شده بودند
[ترجمه گوگل]سرمایه داران مالی از مالکان و بازرگانان خصوصی فئودالی مشتق شده اند

11. They were highly critical of leaders who acted in despotic, feudalistic and corrupt ways.
[ترجمه ترگمان]آن ها بسیار منتقد رهبرانی بودند که با روش های مستبدانه، مستبدانه و فاسد عمل می کردند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت از رهبران برخوردار بودند که به شیوه های استبدادی، فئودالیستی و فاسد عمل می کردند

12. What he saw was a new form of human organization emerging amid the chaos of breakdown in the feudalistic order.
[ترجمه ترگمان]چیزی که او دید، شکل جدیدی از سازمان انسانی بود که در میان هرج و مرج فروپاشی نظم عمومی پدیدار شد
[ترجمه گوگل]چیزی که او دید، شکل جدیدی از سازمان انسانی بود که در میان هرج و مرج شکست در نظم فئودالی ظاهر شد

13. It was, instead, a futile and costly detour in making the transition from a feudalistic system to a market economy.
[ترجمه ترگمان]به جای آن، یک مسیر انحرافی بی هوده و پر هزینه در تبدیل انتقال از یک سیستم feudalistic به یک اقتصاد بازار بود
[ترجمه گوگل]در عوض، یک مسیر بی فایده و پرهزینه در انتقال از یک سیستم فئودالی به اقتصاد بازار بود

14. This, however, produced in me a reverse reaction -- determined me to fight against such feudalistic ideology.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این واکنش معکوس به من واکنش معکوس داد - - مرا مصمم کرد تا با چنین ایدئولوژی feudalistic مبارزه کنم
[ترجمه گوگل]با این حال، این منجر به یک واکنش معکوس شد - من تصمیم گرفتم با چنین ایدئولوژی فئودالی مبارزه کنم


کلمات دیگر: