کلمه جو
صفحه اصلی

fervently


ازروی حرارت، باحرارت، باشوق، مشتاقانه، ارزومندانه

انگلیسی به فارسی

مشتاقانه


انگلیسی به انگلیسی

• intensely, ardently, passionately, zealously, enthusiastically; hotly

جملات نمونه

1. Their claims will be fervently denied.
[ترجمه ترگمان]ادعاهای آن ها با شور و شوق رد می شود
[ترجمه گوگل]ادعاهای آنها مستحکم انکار می شود

2. The nationalists believe fervently in independence for their country.
[ترجمه ترگمان]ملی گرایان با شور و حرارت به استقلال کشور خود اعتقاد دارند
[ترجمه گوگل]ملی گرایان به شدت به استقلال کشور خود اعتقاد دارند

3. We fervently hope they will succeed.
[ترجمه ترگمان]ما با شور و حرارت امیدوار هستیم که آن ها موفق شوند
[ترجمه گوگل]ما به شدت امیدواریم که آنها موفق شوند

4. " Oh, I am glad!'she said fervently.
[ترجمه ترگمان]اوه، خوشحالم! هرمیون با حرارت گفت:
[ترجمه گوگل]'اوه، من خوشحالم!' گفت: مشتاقانه

5. She prayed fervently for his complete recovery.
[ترجمه ترگمان]با شور و حرارت برای بهبودی کامل خود دعا می کرد
[ترجمه گوگل]او برای رفع کامل خود دعا کرد

6. Alan Keyes, an eloquent black talk-show host who fervently opposes abortion, has never officially abandoned the race.
[ترجمه ترگمان]آلن کیز، یک میزبان فصیح که با شور و شوق مخالفت می کند و با سقط جنین مخالف است، هرگز به طور رسمی این نژاد را ترک نکرده است
[ترجمه گوگل]آلن کیئس، میزبان سخنرانی سیاهپوست سیاه پوست که به شدت با سقط جنین مخالف است، رسما هرگز نژاد را رها نکرده است

7. You could see De Gaulle fervently hoped it wouldn't be broached again.
[ترجمه ترگمان]او با حرارت هر دو گل را می دید و امیدوار بود که دوباره به میان نیاید
[ترجمه گوگل]شما میتونید ببینید که De Gaulle مشتاقانه امیدوار بود دوباره باز نشود

8. If there was one thing that he hated fervently it was affectation and cant.
[ترجمه ترگمان]اگر تنها چیزی بود که از آن نفرت داشت، تظاهر بود و هم نمی توانست
[ترجمه گوگل]اگر یکی از چیزهایی بود که او با حرارت از آن متنفر بود، آن را تأثیر و تأسف بود

9. I can only most fervently wish for your continued success.
[ترجمه ترگمان]من تنها آرزوی موفقیت شما را دارم
[ترجمه گوگل]من تنها می توانم به شدت برای موفقیت مداوم خود آرزو کنم

10. She fervently hoped that Father McCormack would be able to talk some sense into her son.
[ترجمه ترگمان]با شور و شوق آرزو می کرد که پدر mccormack قادر خواهد بود در مورد پسرش حرف بزند
[ترجمه گوگل]او مشتاقانه امیدوار بود که پدر مک کورمک قادر به گفتن برخی از معانی به پسرش باشد

11. Many of our most active and fervently loyal members and supporters are members through direct entry.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از most و حامیان وفادار ما از طریق ورود مستقیم اعضا هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از اعضای فعال و مشتاقانه و وفادار ما از طریق ورود مستقیم عضو هستند

12. To the degree that it is fervently held as truth, to that degree will it be made manifest in your experience.
[ترجمه ترگمان]تا حدی که با شور و حرارت به عنوان حقیقت در نظر گرفته شود، تا آن درجه در تجربه شما آشکار خواهد شد
[ترجمه گوگل]به طوری که به شدت به عنوان حقیقت به عنوان حقیقت شناخته می شود، به آن درجه خواهد شد در تجربه شما آشکار خواهد شد

13. We fervently wish you all a Happy New Year.
[ترجمه ترگمان]ما با حرارت هر روز سال نو مبارک را آرزو می کنیم
[ترجمه گوگل]ما سالم مبارک به شما آرزو می کنیم

14. Perhaps their ministers the captains of as fervently asthe college professors and editors the day.
[ترجمه ترگمان]شاید وزیران آن ها با همان شور و حرارت استادان دانشگاه و سردبیران را در روز نشان می دادند
[ترجمه گوگل]شاید وزرای خود را کاپیتان به عنوان مشتاق اساتید و سردبیران کالج روز است

15. To the extent that it is fervently held as truth, to that degree will it be made manifest in your experience.
[ترجمه ترگمان]تا حدی که با شور و حرارت به عنوان حقیقت در نظر گرفته شود، تا آن درجه در تجربه شما آشکار خواهد شد
[ترجمه گوگل]تا آنجا که حقیقتا به عنوان حقیقت در نظر گرفته می شود، به این معنی است که در تجربه شما آشکار خواهد شد

پیشنهاد کاربران

با اعتقاد راسخ

fervent=strong
fervently=strongly

Feel something so strongly


کلمات دیگر: