کلمه جو
صفحه اصلی

basely


ازروی پستی، بافرومایگی

انگلیسی به فارسی

پایه


با پستی


انگلیسی به انگلیسی

• meanly, contemptibly, immorally, despicably

جملات نمونه

1. He was basely slandered by his enemies.
[ترجمه ترگمان]از طرف دشمنانش به او تهمت می زدند و به او تهمت می زدند
[ترجمه گوگل]او توسط دشمنانش به شدت محکوم شد

2. Heir unto vast estates of which he was basely defrauded.
[ترجمه ترگمان]و وارث املاک vast که با آن basely کرده بود
[ترجمه گوگل]وفادار به اموال گسترده ای که او به طور عمده تقلب شده است

3. The time of life is short ; to spend that shortness basely, it would be too long.
[ترجمه ترگمان]زمان زندگی کوتاه است، برای گذراندن این کوتاهی، مدت زیادی طول می کشد
[ترجمه گوگل]زمان زندگی کوتاه است؛ این تنگی را به طور عمده صرف کند، خیلی طول خواهد کشید

4. In information economy era, the business environment of enterprise changed basely.
[ترجمه ترگمان]در دوره اقتصاد اطلاعاتی، محیط تجاری شرکت با رذیلانه تغییر کرد
[ترجمه گوگل]در عصر اطلاعاتی، محیط کسب و کار شرکت تغییر زیادی کرده است

5. Thetime of life is short; to spend that shortness basely, it would be too long . Beauty lives with kindness.
[ترجمه ترگمان]Thetime زندگی کوتاه است، که آن را با آن پست و پست سپری کند، خیلی طول خواهد کشید زیبایی با مهربانی زندگی می کند
[ترجمه گوگل]زمان زندگی کوتاه است؛ این تنگی را به طور عمده صرف کند، خیلی طول خواهد کشید زیبایی با مهربانی زندگی می کند


کلمات دیگر: