کلمه جو
صفحه اصلی

elitism


نخبه گرایی، نخبه سالاری، نخبه گری

انگلیسی به فارسی

نخبه‌گرایی، نخبه‌سالاری، نخبه‌گری


نخبگان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: elitist (adj.), elitist (n.)
(1) تعریف: rule, or support or advocacy of rule, by an elite.

(2) تعریف: awareness of, and usu. pride in, belonging to a select or privileged group.

• leadership by an elite; awareness of one's superiority, pride in belonging to an elite group
elitism is the belief that a society should be ruled by a small group of people who are considered by some to be superior to everyone else.

جملات نمونه

1. The accusation of elitism seems unfair as the festival presents a wide range of music, with something to please everyone.
[ترجمه ترگمان]اتهام of ناعادلانه به نظر می رسد زیرا این جشنواره طیف وسیعی از موسیقی را ارائه می دهد، با چیزی که همه را خشنود می کند
[ترجمه گوگل]اتهامات مربوط به نخبه گرایی به نظر می رسد ناعادلانه است زیرا جشنواره طیف وسیعی از موسیقی را ارائه می دهد و چیزی به همه می دهد

2. Many people believe that private education encourages elitism.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم بر این باورند که آموزش خصوصی elitism را تشویق می کند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم بر این باورند که آموزش خصوصی موجب نخبه گرایی می شود

3. We see more of the San Francisco elitism in the proposal to move the de Young Museum.
[ترجمه ترگمان]ما در پیشنهاد انتقال موزه \"دو یانگ\" بیشتر از \"سان فرانسیسکو\" را در این پیشنهاد می بینیم
[ترجمه گوگل]ما بیشتر از نخبه گرایی سان فرانسیسکو در پیشنهاد حرکت موزه ی جوان را مشاهده می کنیم

4. The elitism was blatant.
[ترجمه ترگمان] The افتضاح بود
[ترجمه گوگل]نخبه گرایی شدید بود

5. The proposed charter is a combination of paranoia, elitism, staff manipulation and basic ignorance about how government really functions.
[ترجمه ترگمان]منشور پیشنهادی ترکیبی از پارانویا، elitism، دستکاری کارکنان و نادانی پایه در مورد نحوه عملکرد دولت است
[ترجمه گوگل]منشور پیشنهادی ترکیبی از پارانویا، نخبه گرائی، دستکاری کارکنان و نادیده گرفتن اساسی در مورد نحوه عمل دولت است

6. Also it reflects society's move from elitism to at least nominal or desired equality.
[ترجمه ترگمان]همچنین نشان دهنده حرکت جامعه از elitism به حداقل اسمی و یا مطلوب است
[ترجمه گوگل]همچنین نشان دهنده حرکت جامعه از نخبه گری به حداقل برابری اسمی یا مطلوب است

7. Elitism and 2-tournament selection are used to expand the selection of chromosomes, so that the ones with better fitness have more chances to be selected.
[ترجمه ترگمان]انتخاب Elitism و ۲ - مسابقات برای گسترش انتخاب کروموزوم ها استفاده می شود، به طوری که آن هایی که آمادگی سازگاری بهتری دارند، شانس بیشتری برای انتخاب شدن دارند
[ترجمه گوگل]انتخاب نخبگان و انتخاب دوم مسابقات برای گسترش کروموزوم ها به کار می رود، به طوری که افرادی که دارای تناسب اندام بهتر هستند شانس بیشتری برای انتخاب دارند

8. For luxury fashion brands that pride themselves on elitism and inaccessibility, this may be the most difficult challenge in developing a social media strategy.
[ترجمه ترگمان]برای برنده ای مد لوکس که خود را به elitism و عدم دسترسی افتخار می کنند، این ممکن است دشوارترین چالش در توسعه یک استراتژی رسانه اجتماعی باشد
[ترجمه گوگل]برای مارک های مد لوکس که غرور خود را در مورد نخبه گرا و عدم دسترسی، این ممکن است سخت ترین مشکل در توسعه یک استراتژی رسانه های اجتماعی است

9. Will severe selection standards create elitism and threaten the Olympic ethic of participation?
[ترجمه ترگمان]آیا استانداردهای انتخاب شدید elitism را ایجاد می کنند و اصول اخلاقی شرکت را تهدید می کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا استانداردهای انتخابی شدید نخبگان را ایجاد می کنند و اخلاق المپیک مشارکت را تهدید می کنند؟

10. Elitism enters this group who sees their superior position within the working class as reward for their superior skills as they sometimes sneer at the struggles of the semi-skilled or unskilled.
[ترجمه ترگمان]Elitism وارد این گروه می شود که موقعیت برتر شان را در طبقه کارگر به عنوان پاداش مهارت برتر شان می بیند، چرا که گاهی اوقات به مبارزات نیمه ماهر یا غیر ماهر پوزخند می زنند
[ترجمه گوگل]عزت نفس وارد این گروه می شود که جایگاه برتر خود را در طبقه کارگر به عنوان پاداش مهارت های برتر آنها می بینند، زیرا گاهی اوقات در مبارزات نیمه ماهر یا غیر متخصص شریک می شوند

11. The accusations of utopianism, elitism, totalitarianism and sexism have constantly recurred.
[ترجمه ترگمان]اتهامات utopianism، elitism، totalitarianism و تبعیض جنسیتی به طور مداوم تکرار شده اند
[ترجمه گوگل]اتهامات اتوپیایی، نخبه گری، توتالیتاریسم و ​​جنبش جنسی دائما در حال وقوع است

12. It became difficult to promote excellence without being accused of elitism.
[ترجمه ترگمان]ترویج برتری بدون متهم شدن به elitism دشوار شد
[ترجمه گوگل]بدون اینکه به ائتلافی متهم شود، دشوار است که به پیشرفت برسیم

13. The British media have created a fierce controversy over Oxford's admission procedures and elitism in general.
[ترجمه ترگمان]رسانه بریتانیا در مورد روش های پذیرش آکسفورد و elitism به طور کلی بحث و جدل بسیاری ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]رسانه های بریتانیایی بحث جدی در مورد روند پذیرش آکسفورد و نخبه گرا به طور کلی ایجاد کرده اند

14. Ben actually chose to go to a redbrick university because he didn't like the elitism of Oxford and Cambridge.
[ترجمه ترگمان]بن در واقع تصمیم گرفت به دانشگاه redbrick برود، چون دوست نداشت دانشگاه آکسفورد و کمبریج را دوست داشته باشد
[ترجمه گوگل]بن در واقع تصمیم گرفت برای رفتن به یک دانشگاه Redbrick به دلیل او نخبگان آکسفورد و کمبریج را دوست ندارد

15. From the start there had been a strong streak of elitism in their outlook.
[ترجمه ترگمان]از ابتدا رگه محکمی از elitism در outlook دیده می شد
[ترجمه گوگل]از همان آغاز، در چشم انداز خود یک رشته قوی از نخبگان وجود داشت

پیشنهاد کاربران

ممتازگرایی؛ آقازاده گری؛ اشراف گرایی
( اگر در متن مبداً با بار معنایی منفی استفاده شده نباید �نخبه گرایی� - که بار مثبت دارد - ترجمه شود! )

نخبگی


کلمات دیگر: