1. he kept bashing the workers
او مرتب کارگران را مورد انتقاد و تاخت و تاز قرار می داد.
2. They gave him a real bashing.
[ترجمه ترگمان]اونا بهش یه bashing واقعی دادن
[ترجمه گوگل]آنها به او شکیبایی کردند
3. Bashing politicians is normal practice in the press.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران Bashing در مطبوعات عادی هستند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران باهم در عمل مطبوعات عادی هستند
4. He was always bashing the trade unions.
[ترجمه ترگمان]او همیشه به اتحادیه های کارگری دست می زد
[ترجمه گوگل]او همیشه از اتحادیه های کارگری بیزار بود
5. The woman was put in prison for bashing her child about.
[ترجمه ترگمان]زن برای ضربه زدن به فرزندش در زندان به سر می برد
[ترجمه گوگل]این زن به خاطر کتک زدن فرزندش در زندان قرار داشت
6. He sat bashing away at his essay all day.
[ترجمه ترگمان]او تمام روز در مقاله خود به کار مشغول بود
[ترجمه گوگل]او تمام روز در حال سخن گفتن بود
7. The boss is always bashing the shop assistants.
[ترجمه ترگمان]رئیس همیشه به دستیاران فروشگاه حمله می کند
[ترجمه گوگل]رئیس همواره دستیار کارکنان را می کشد
8. Both metal bashing and circuitry are technologies well suited to benefit from CAD.
[ترجمه ترگمان]هر دو bashing و circuitry فلزی به خوبی سازگار هستند تا از CAD بهره مند شوند
[ترجمه گوگل]هر دو تراشه فلزی و مدار یک فن آوری هستند که از CAD سودمند هستند
9. When biscuit-tin bashing gets boring, lend your toddler a real musical instrument for a treat.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک تکه بیسکویت - حلبی خسته کننده می شود، یک ابزار موسیقی واقعی برای درمان به کودک نوپای شما قرض می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیسکویت قلع می شود خسته کننده، کودک نو پا خود را یک آلات موسیقی واقعی برای درمان است
10. In the early years I spent every Sunday bashing rhododendrons - it was like being a nineteenth-century explorer.
[ترجمه ترگمان]در اوایل سال، من تمام روز یکشنبه را به دست گرفتم، مثل این بود که کاشف قرن نوزدهم باشد
[ترجمه گوگل]در سالهای اولیه، هر روز یکشنبه ردداودرون ها را سپری می کردم - مثل یک اکسپلورر قرن نوزدهم بود
11. The fact is, "Japan bashing" is a phrase that's become a code word for racism.
[ترجمه ترگمان]واقعیت این است که \"حمله ژاپن\" عبارتی است که به یک کلمه رمز برای نژاد پرستی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]واقعیت این است که 'ژاپن شلاق زدن' عبارت است که به عنوان یک کلمه برای نژادپرستی تبدیل شده است
12. He says it makes you feel like bashing your head against a brick wall.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که باعث می شود احساس کنید سر خود را به دیوار آجری می زنید
[ترجمه گوگل]او می گوید که این باعث می شود که شما احساس سر درد خود را در برابر یک دیوار آجری احساس کنید
13. Gay bashing has also been widely visible on college campuses.
[ترجمه ترگمان]به طور گسترده ای در محوطه دانشگاه به طور گسترده قابل مشاهده است
[ترجمه گوگل]همجنس گری نیز در محوطه دانشگاه بسیار قابل مشاهده است
14. Beyond Hispanic bashing! Make room for all of us!
[ترجمه ترگمان]آن فراتر از پیروزی اسپانیولی ها! برای همه ما جا درست کنید!
[ترجمه گوگل]فراتر از تپش اسپانیایی! اتاق را برای همه ما ایجاد کنید
15. But that was before Washington bashing became the national pastime.
[ترجمه ترگمان]اما این مساله پیش از آن بود که واشنگتن به تفریحات ملی تبدیل شود
[ترجمه گوگل]اما این پیش از واشنگتن، سرگرمی ملی بود