• get betrothed; get pledged to marry
get engaged
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
نامزد کردن
نامزد شدن
to promise to start common life
دو معنی:عقد کردن - نامزد کردن
نامزد و عقد
( نامزد کردن ) مراسم قبل از عروسی
نامزد کردن یا مراسمی که قبل از عروسی یا عقد انجام میشه .
نامزد کردن، عقد کردن
درگیر کردن و
Passive ( درگیر شدن )
Passive ( درگیر شدن )
بدبخت شدن
به معنای نامزد کردن
کلمات دیگر: