کلمه جو
صفحه اصلی

bastioned

انگلیسی به فارسی

ذره ذره


انگلیسی به انگلیسی

• fortified; entrenched

جملات نمونه

1. To do whatever needs to be done to preserve this last and greatest bastion of freedom.
[ترجمه ترگمان]برای انجام هر کاری که باید برای حفظ این آخرین و بزرگ ترین سنگر آزادی انجام شود
[ترجمه گوگل]برای انجام هر کاری که لازم است برای حفظ این آخرین و بزرگترین بنیاد آزادی انجام شود

2. These clubs are the last bastions of male privilege.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه ها آخرین bastions of مردان است
[ترجمه گوگل]این باشگاه ها آخرین مسابقات نهایی مردان هستند

3. The profession remains a bastion of male chauvinism.
[ترجمه ترگمان]این شغل یک دژ مستحکم برای تعصب مردانه محسوب می شود
[ترجمه گوگل]این حرفه هنوز پایه ای از شوونیسم مردانه است

4. British public schools are regarded as one of the last bastions of upper-class privilege.
[ترجمه ترگمان]مدارس عمومی بریتانیا یکی از آخرین سنگرهای مزیت طبقه بالا محسوب می شوند
[ترجمه گوگل]مدارس دولتی بریتانیا به عنوان یکی از آخرین دستیارهای امتیاز بالایی طبقه بندی می شوند

5. Singapore was the last bastion of British defences in South-East Asia.
[ترجمه ترگمان]سنگاپور آخرین سنگر دفاعی بریتانیا در آسیای جنوب شرقی بود
[ترجمه گوگل]سنگاپور آخرین بیست دفاع دفاع انگلیس در جنوب شرق آسیا بود

6. The army is still one of the last male bastions.
[ترجمه ترگمان]ارتش هنوز یکی از آخرین bastions
[ترجمه گوگل]ارتش هنوز یکی از آخرین بساط نر است

7. Pearl Harbor was the principal American bastion in the Pacific.
[ترجمه ترگمان]بندرگاه پرل یکی از استحکامات اصلی آمریکا در اقیانوس آرام بود
[ترجمه گوگل]پرل هاربر پایگاه اصلی آمریکا در اقیانوس آرام بود

8. 'The last bastions of privilege are crumbling,' announced the speaker.
[ترجمه ترگمان]سخن سخنران را اعلام کرد آخرین سنگرهای مقاومت در حال فروریختن است
[ترجمه گوگل]سخنگوی اعلام کرد: 'آخرین امتیازات امتیازات خراب است '

9. Football is a bastion of masculinity in this area.
[ترجمه ترگمان]فوتبال یک دژ مستحکم برای مردانگی در این منطقه است
[ترجمه گوگل]فوتبال یک بنیاد مردانه در این منطقه است

10. They manned the towers and bastions and the great gates were shut fast.
[ترجمه ترگمان]از برج ها و برج ها استفاده کردند و دروازه بزرگ به سرعت بسته شد
[ترجمه گوگل]آنها برج ها و بسکتبال ها را مدیریت می کردند و دروازه های بزرگ به سرعت بسته می شدند

11. In colonial times, Western missionaries would dash off to bastions of other faiths to preach the Gospel.
[ترجمه ترگمان]در زمان استعمار، مبلغان غربی به استحکامات دیگر مذاهب حمله می کردند تا انجیل را موعظه کنند
[ترجمه گوگل]در زمان استعمار، مبلغان غربی به مأموریت های دیگر ایمان می روند تا موعظه ی انجیل را مطرح کنند

12. It represents a small assault on the bastion of purdah.
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده یک حمله کوچک به استحکامات of است
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده یک حمله کوچک به بنیاد purdah است

13. The bureaucrats in their Brussels bastion wrongly presumed that bigger is better.
[ترجمه ترگمان]کارمندان دفتر بروکسل به اشتباه تصور کردند که بزرگ تر بهتر است
[ترجمه گوگل]بوروکراتها در بسکتبال برزیل خود اشتباه تصور می کردند که بزرگتر بهتر است

14. Its empire had collapsed, its protective ring of island bastions smashed, its people on the verge of starvation.
[ترجمه ترگمان]امپراطوری آن فرو ریخت، حلقه حفاظتی آن استحکامات جزیره درهم شکست و مردم آن در آستانه گرسنگی قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]امپراتوری آن سقوط کرد، حلقه محافظ از بساط های جزیره شکست خورد، مردم آن در آستانه گرسنگی

پیشنهاد کاربران

مستحکم سازی شده، دارای استحکامات، سنگربندی شده، برج و بارودار


کلمات دیگر: