decriminalizatio
decriminalization
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• act of making something legal that was formerly illegal (also decriminalisation)
جملات نمونه
1. His stance on the decriminalization of narcotics best illustrated what made him tick.
[ترجمه ترگمان]موضع او در مورد decriminalization مواد مخدر نشان دهنده این بود که چه چیزی باعث شد او تیک بزند
[ترجمه گوگل]موضع او در مورد قتل عام به مواد مخدر بهترین نشان دهنده چیزی است که او را تیک زده است
[ترجمه گوگل]موضع او در مورد قتل عام به مواد مخدر بهترین نشان دهنده چیزی است که او را تیک زده است
2. Decriminalization can be divided into two parts: decriminalization of the law and decriminalization of the fact.
[ترجمه ترگمان]Decriminalization را می توان به دو بخش تقسیم کرد: decriminalization قانون و decriminalization واقعیت
[ترجمه گوگل]حکم محکومیت را می توان به دو قسمت تقسیم کرد: محکوم کردن قانون و محکوم کردن واقعیت
[ترجمه گوگل]حکم محکومیت را می توان به دو قسمت تقسیم کرد: محکوم کردن قانون و محکوم کردن واقعیت
3. Chapter one: The summarization of decriminalization.
[ترجمه ترگمان]فصل اول: The of
[ترجمه گوگل]فصل اول: خلاصه مقررات قضائی
[ترجمه گوگل]فصل اول: خلاصه مقررات قضائی
4. The decriminalization for euthanasia in China is facing not only the same puzzle as other countries, but also its own problem of cultural tradition and social reality.
[ترجمه ترگمان]The برای خودکشی در چین نه تنها مانند سایر کشورها، بلکه مشکل خود در سنت فرهنگی و واقعیت اجتماعی است
[ترجمه گوگل]Decriminalization برای euthanasia در چین نه تنها پازل مشابه کشورهای دیگر، بلکه مشکل خود را از سنت فرهنگی و واقعیت اجتماعی است
[ترجمه گوگل]Decriminalization برای euthanasia در چین نه تنها پازل مشابه کشورهای دیگر، بلکه مشکل خود را از سنت فرهنگی و واقعیت اجتماعی است
5. For some, decriminalization isn't enough, though: above, a pro-legalization March in Lisbon in 200
[ترجمه ترگمان]برای برخی، decriminalization به اندازه کافی نیست، هرچند: بالا، یک ماه مارس طرفدار قانونی در لیسبون در ۲۰۰
[ترجمه گوگل]برای برخی، فرار از زندان کافی نیست، هرچند: در بالا، یک مارس قانونی در قانون اساسی در سال 2003 در لیسبون
[ترجمه گوگل]برای برخی، فرار از زندان کافی نیست، هرچند: در بالا، یک مارس قانونی در قانون اساسی در سال 2003 در لیسبون
6. Decriminalization of euthanasia is actually equal to acknowledgement of peoples right for death by law.
[ترجمه ترگمان]پذیرش خودکشی در حقیقت برابر با تائید حق مردم برای مرگ از سوی قانون است
[ترجمه گوگل]محکوم کردن اتیانازی در واقع برابر با تصدیق افرادی است که حق مرگ را قانون می دانند
[ترجمه گوگل]محکوم کردن اتیانازی در واقع برابر با تصدیق افرادی است که حق مرگ را قانون می دانند
7. Decriminalization is based on the spirit of criminal law's compressing and restraint, and it aims at pursuing the guarantee of human rights.
[ترجمه ترگمان]Decriminalization براساس روح فشار و قید و حصر خانگی است و هدف آن پی گیری ضمانت حقوق بشر است
[ترجمه گوگل]محکوم کردن محکومیت بر روحیه فشرده سازی و محدودیت حقوق کیفری استوار است و هدف آن پیگیری تضمین حقوق بشر است
[ترجمه گوگل]محکوم کردن محکومیت بر روحیه فشرده سازی و محدودیت حقوق کیفری استوار است و هدف آن پیگیری تضمین حقوق بشر است
8. Decriminalization of the fact can be divided into decriminalization in recourse and decriminalization in judgment.
[ترجمه ترگمان]Decriminalization این حقیقت را می توان به decriminalization در متوسل شدن و decriminalization در قضاوت تقسیم کرد
[ترجمه گوگل]محکوم کردن این حقیقت را می توان به قصاص در قبال مجازات و محکومیت قضائی تقسیم کرد
[ترجمه گوگل]محکوم کردن این حقیقت را می توان به قصاص در قبال مجازات و محکومیت قضائی تقسیم کرد
9. Since the decriminalization of gay sex in 199 the Chinese government has come a long way in lifting some of the stigma associated with the gay community.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که روابط جنسی همجنس گرا در ۱۹۹ فرد در سال ۱۹۹ دولت چین برای بلند کردن برخی از ننگی که جامعه همجنس گرا در ارتباط است، راه درازی را طی کرده است
[ترجمه گوگل]از آنجا که قانون جنسیت همجنسگرا در سال 199 به تصویب رسید، حکومت چین راه زیادی را برای از بین بردن برخی از آزار و اذیت های مرتبط با جامعه همجنس گرا به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]از آنجا که قانون جنسیت همجنسگرا در سال 199 به تصویب رسید، حکومت چین راه زیادی را برای از بین بردن برخی از آزار و اذیت های مرتبط با جامعه همجنس گرا به ارمغان آورده است
10. He's campaigning for the decriminalization of cannabis.
[ترجمه ترگمان]او برای the شاهدانه مبارزه می کند
[ترجمه گوگل]او مبارزه برای قتل عام شاهنامه است
[ترجمه گوگل]او مبارزه برای قتل عام شاهنامه است
11. If Argentina is the newest member of the decriminalization club, Uruguay may be the oldest.
[ترجمه ترگمان]اگر آرژانتین جدیدترین عضو باشگاه decriminalization باشد، اروگوئه ممکن است قدیمی ترین عضو باشگاه باشد
[ترجمه گوگل]اگر آرژانتین جدیدترین عضو باشگاه Decriminalization باشد، اروگوئه ممکن است قدیمی ترین باشد
[ترجمه گوگل]اگر آرژانتین جدیدترین عضو باشگاه Decriminalization باشد، اروگوئه ممکن است قدیمی ترین باشد
12. Decriminalization of the law can also be divided into four parts: legality, administrative illegality, civil illegality and neutralization of state attitude.
[ترجمه ترگمان]مشروعیت قانون همچنین می تواند به چهار بخش تقسیم شود: قانونی بودن، غیرقانونی بودن، غیرقانونی بودن داخلی و خنثی سازی رفتار دولت
[ترجمه گوگل]محکوم کردن قانون نیز می تواند به چهار بخش تقسیم شود: قانونی، غیرقانونی بودن اداری، غیر قانونی قضایی و خنثی سازی نگرش دولت
[ترجمه گوگل]محکوم کردن قانون نیز می تواند به چهار بخش تقسیم شود: قانونی، غیرقانونی بودن اداری، غیر قانونی قضایی و خنثی سازی نگرش دولت
13. In the concluding chapter, Jonnes takes issue with those who favor decriminalization or legalization of recreational drugs.
[ترجمه ترگمان]در فصل پایانی، Jonnes با کسانی که طرفدار decriminalization یا قانونی کردن داروهای سرگرمی هستند مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]در فصل پایانی، Jonnes با کسانی که از تخفیف دادن یا قانونی کردن داروهای تفریحی استفاده می کنند، دچار مشکل می شوند
[ترجمه گوگل]در فصل پایانی، Jonnes با کسانی که از تخفیف دادن یا قانونی کردن داروهای تفریحی استفاده می کنند، دچار مشکل می شوند
14. The 1972 National Commission on Marihuana and Drug Use had unanimously recommended decriminalization. It was "The Great Stoned Age," in the words of author and drug aficionado Martin Torgoff.
[ترجمه ترگمان]کمیسیون ملی مبارزه با مواد مخدر در سال ۱۹۷۲ به اتفاق آرا decriminalization را توصیه کرد این \"عصر بزرگ Stoned\" به گفته نویسنده و drug مارتین Torgoff بود
[ترجمه گوگل]کمیته ملی ملی مارحیانا و مواد مخدر در سال 1972 به اتفاق آرا توصیه کرد که قانون اساسی را لغو کند به گفته مارتین تورگفف، نویسنده و علاقه مند به مواد مخدر، 'عصر بزرگ سنگسار' بود
[ترجمه گوگل]کمیته ملی ملی مارحیانا و مواد مخدر در سال 1972 به اتفاق آرا توصیه کرد که قانون اساسی را لغو کند به گفته مارتین تورگفف، نویسنده و علاقه مند به مواد مخدر، 'عصر بزرگ سنگسار' بود
15. In 200 I produced a study on the overwhelming success of drug decriminalization in Portugal, published by the CATO Institute.
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰، مطالعه ای بر روی موفقیت شدید مواد مخدر در پرتغال، که توسط موسسه CATO منتشر شد، ایجاد کردم
[ترجمه گوگل]در سال 200، من در مورد موفقیت قریب الوقوع مواد مخدر در پرتغال، که توسط موسسه CATO منتشر شد، مطالعه کردم
[ترجمه گوگل]در سال 200، من در مورد موفقیت قریب الوقوع مواد مخدر در پرتغال، که توسط موسسه CATO منتشر شد، مطالعه کردم
پیشنهاد کاربران
قانونی سازی، جرم زدایی
کلمات دیگر: